نزدیک شدن به حل مسئله با یک ذهنیت عملی و کاربر محور باعث نوآوری می شود و این نوآوری می تواند باعث تمایز و مزیت رقابتی شود.
تفکر طراحی چیست و چرا باید به آن اهمیت بدهیم؟ در این مقاله ابتدا به تاریخچه و پیشینه ی تفکر طراحی می پردازیم، سپس یک مرور سریع بر مراحل تفکر طراحی و مزایای تفکر طراحی خواهیم داشت.
نزدیک شدن به حل مسئله با یک ذهنیت عملی و کاربر محور باعث نوآوری می شود و این نوآوری می تواند باعث تمایز و مزیت رقابتی شود.
تاریخچهی تفکر طراحی
این یک تصور غلط رایج است که تفکر طراحی یک رویکرد جدید است. طراحی، سال هاست که مورد استفاده قرار می گیرد: بناهای تاریخی، پل ها، اتومبیل ها، سیستم های مترو، همگی محصولات نهایی فرایندهای طراحی هستند. در طول تاریخ، طراحان خوب از یک فرایند خلاق انسان محور برای ساختن راه حل های معنی دار و موثر استفاده کرده اند.
در اوایل سال 1900 طراحانی به نام های Charles و Ray Eames"یادگیری به وسیله ی کار کردن" را تمرین می کردند، که منجر شد طیف وسیعی از نیازها و محدودیت ها را کشف کنند. آنها صندلی هایEames را که حتی بعد از گذشت هفتاد سال نیز، تولید می شوند را طراحی کردند. این طراحان نوآوران زمان خود بودند. رویکردهای آن ها را می توان به عنوان نمونه های اولیه ی تفکر طراحی مشاهده کرد - زیرا هر یک درک عمیقی از زندگی کاربران و نیازهای برآورده نشده ی آنها پیدا کرده اند. Milton Glaser، طراح لوگوی معروف I ♥ NY ، این مفهوم را به خوبی توصیف می کند: "ما همیشه در حال جستجو هستیم، اما واقعاً هرگز نمی بینیم ... این عملِ توجه است که به شما اجازه می دهد چیزی را درک کنید و کاملاً به آن آگاه شوید ".
علیرغم نمونه های اولیه محصولات انسان محور از نظر تاریخی، طراحی در دنیای کسب و کار یک فکر پسندیده بوده است که تنها برای لمس زیبایی شناختی یک محصول مورد استفاده قرار می گرفته است. این برنامه طراحی موضوعی منجر به ایجاد راه حل هایی توسط سازمان ها شده بود که پاسخگوی نیازهای واقعی مشتریانشان نبودند. در نتیجه، برخی از این سازمان ها طراحان خود را از مرحلهی پایانی تولید محصول، جایی که سهم آنها را در تولید محصول محدود کرده بود، به مرحلهی ابتدایی تولید محصول منتقل کردند. رویکرد طراحی آنها با محوریت انسان، به عنوان تمایز آنها به اثبات رسیده بود: سازمان هایی که از این رویکرد استفاده کردند، منافع مالی حاصل از ایجاد محصولاتی را که متناسب با نیازهای کاربر شکل گرفته بود، کسب کردند.
برای اینکه این رویکرد در بین سازمان های بزرگ انتخاب شود، باید استاندارد می شد. تفکر طراحی، یک چارچوب رسمی استفاده از فرایند طراحی خلاقانه برای مشکلات تجاری سنتی است.
اصطلاح خاص "تفکر طراحی" در دهه ی 1990 توسط David Kelley و Tim Brown و با همکاری Roger Martin ابداع شد.
تفکر طراحی (Design Thinking) چیست؟
تفکر طراحی روشی است که برای حل عملی و خلاقانه مسئله ها استفاده می شود. بر اساس روشها و فرایندهایی است که طراحان استفاده می کنند، اما در واقع از طیف وسیعی از زمینه های مختلف - از جمله معماری ، مهندسی و کسب و کار - تکامل یافته است. تفکر طراحی را می توان در هر زمینه ای نیز به کار برد. لزوماً نباید خاص طراحی باشد.
ایدئولوژی تفکر طراحی ادعا می کند که رویکرد عملی و کاربر محور برای حل مسئله می تواند منجر به نوآوری شود و این نوآوری نیز می تواند منجر به یک مزیت رقابتی شود. هنگام در نظر گرفتن 6 مرحله تفکر طراحی، لازم است به یاد داشته باشید که این یک روند خطی نیست. اگرچه ما مراحل را به ترتیب توضیح می دهیم، اما در واقع این یک فرایند بسیار تکراری است. با هر مرحله، شما کشف جدیدی خواهید کرد که ممکن است از شما بخواهد مراحل قبلی را دوباره تکرار کنید.
با توجه به توضیح بالا، بیایید 6 مرحله اصلی روند تفکر طراحی را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم.
مراحل تفکر طراحی چگونه است؟
چارچوب تفکر طراحی یک جریان کلی از 1) درک کردن، 2) کاوش کردن و 3) تحقق بخشیدن را دنبال می کند. که شامل 6 مرحله ی زیر می شود:
- همدلی
- تعریف (نیاز یا مشکل کاربر)
- ایده پردازی
- ساخت نمونه اولیه
- آزمایش
- اجرا
1. همدلی (Empathize)
روند تفکر طراحی با همدلی آغاز می شود. برای طراحی محصول و خدمات مطلوب، باید بفهمید که کاربران شما چه کسانی هستند و به چه چیزهایی نیاز دارند. انتظارات آنها در رابطه با محصولی که شما طراحی می کنید چیست؟ در این زمینه با چه چالش ها و درد هایی مواجه هستند؟ در مرحله ی همدلی، شما وقت خود را صرف مشاهده و تعامل با کاربران واقعی می کنید و مصاحبه انجام می دهید، شیوه ی تعامل آنها با محصول موجود را می بینید و به طور کلی به حالات صورت و زبان بدن آنها توجه می کنید. از جمله سوالاتی که باید از خودتان بپرسید: "چه چیزی کاربران را تحریک یا دلسرد می کند؟ یا "آنها کجا ناامیدی را تجربه می کنند؟ "هدف این است که مشاهده های کافی را جمع آوری کنید تا بتوانید واقعاً با کاربران و دیدگاه های آنها همدلی و همدردی کنید.
2. تعریف (Define)
در مرحله ی دوم فرایند تفکر طراحی، شما مشکل کاربری را که می خواهید حل کنید، تعریف خواهید کرد. ابتدا همه ی یافته های خود را از مرحله ی همدلی جمع آوری کنید سپستمام مشاهده های خود را سازماندهی و با تجربیات فعلی کاربران خود مقایسه کنید و در آخر نیازهای برآورده نشده ی کاربران را شناسایی کنید. آیا یک نقطه ی درد مشترک در بین کاربران مختلف وجود دارد؟ چه الگوهای رایجی را مشاهده کردید؟ کدام نیازها و چالش های کاربر به طور مداوم مطرح می شود؟ در پایان این مرحله، یک مسئله ی واضح خواهید داشت که شما را در طول مراحل طراحی راهنمایی می کند و اساس ایده ها و راه حل های بالقوه شما خواهد بود.
3. ایده پردازی (Ideate)
مرحله سوم در روند تفکر طراحی ایده پردازی است. در این مرحله، شما می دانید که کاربران هدف شما چه کسانی هستند و آنها از محصول شما چه می خواهند. شما همچنین یک مسئله ی واضح دارید که امیدوارید آن را حل کنید. اکنون وقت آن است که به راه حل های ممکن برسید.
در این مرحله می توانید از طریق طوفان فکری به طیف وسیعی از ایده های خلاقانه و دیوانه وار برسید که نتیجه ی آن می تواند نیازهای برآورده نشده ی کاربر در مرحله ی قبل را مشخص کند. در ایده پردازی کردن به خود و تیم خود آزادی کامل بدهید و روی کمیت تمرکز کنید.
هدف از برگزاری جلسه های ایده پردازی، تولید هر چه بیشتر ایده است -صرف نظر از امکان پذیر بودن یا نبودن آنها- برای داشتن حداکثر خلاقیت، جلسه های ایده پردازی اغلب در مکان های غیرمعمول برگزار می شود.
در پایان این مرحله، تعدادی از ایده ها را که قرار است بعداً به نمونه های اولیه تبدیل و از راه کاربران واقعی آزمایش شوند، انتخاب کنید.
4. ساخت نمونه ی اولیه (Prototype)
در مرحله ی چهارم فرایند تفکر طراحی، ایده های انتخاب شده از مرحله قبل را به نمونه های اولیه تبدیل خواهید کرد. نمونه ی اولیه در اصل نسخه ی کوچک شده محصول است - خواه یک مدل کاغذی ساده یا یک نمایش دیجیتال تعاملی از محصول باشد. هدف از مرحله ی نمونه سازی این است که ایده های شما را به چیزی قابل لمس تبدیل کند که بتواند روی کاربران واقعی آزمایش شود. این امر در حفظ یک رویکرد کاربر محور بسیار مهم است و به شما این امکان را می دهد که از طریق بازخورد گرفتن در مورد نمونه های اولیه خود، قابل اجرا بودن ایده های خود را بسنجید. در نتیجه می تواند این اطمینان را به شما بدهد که طرح نهایی مشکل کاربر را حل کند و استفاده از آن را لذت بخش کند.
5. آزمایش (Test)
گام پنجم در فرایند تفکر طراحی به آزمایش اختصاص دارد: قرار دادن نمونه های اولیه ی خود در مقابل کاربران واقعی و مشاهده ی وضعیت آنها.
در مرحله ی آزمایش، شیوه ی تعامل کاربران هدف خود را با نمونه ی اولیه خود مشاهده خواهید کرد. همچنین در مورد احساس کاربران در طول مراحل، بازخورد خواهید گرفت. این مرحله می تواند به سرعت کاستی های طرح شما را نمایان کند و جلوی یک ضرر بزرگ را بگیرد. به یاد داشته باشید: روند تفکر طراحی تکراری و غیر خطی است. نتایج مرحله ی آزمایش معمولاً قبل از ایجاد نمونه ی اولیه ی نهایی، نیاز به مرور مجدد مرحله ی همدلی یا انجام چندین جلسه ی ایده پردازی دیگر را دارند.
6. اجرا (Implement)
وقت آن رسیده است که اطمینان حاصل کنید راه حل شما تحقق یافته و زندگی کاربران نهایی شما را تحت تأثیر قرار داده است.
این مهم ترین قسمت تفکر طراحی است، اما بخشی است که اغلب فراموش می شود. طبق گفته ی Don Norman: " ما نیاز داریم که طراحی بیشتری انجام دهیم." این یک روند طولانی و دشوار خواهد بود. همان طور که تفکر طراحی می تواند برای یک سازمان تأثیرگذار باشد، تنها در صورت رسیدن به مرحله ی اجرا، به نوآوری واقعی منجر می شود. موفقیت تفکر طراحی در توانایی آن برای تغییر جنبه ای از زندگی کاربر نهایی نهفته است.
مزیت های تفکر طراحی
شما به عنوان یک طراح، نقشی اساسی در خلق محصولات و تجربیاتی که سازمان شما، به بازار عرضه می کند، دارید. ادغام تفکر طراحی در فرایند می تواند ارزش عظیمی در کسب و کار سازمان ایجاد کند و در نهایت این اطمینان حاصل شود که محصولات طراحی شدهی شما نه تنها برای مشتریان مطلوب اند، بلکه می توانند باعث صرفه جویی در وقت و هزینه سازمان نیز شوند.
با این حساب، بیایید برخی از مزایای اصلی استفاده از تفکر طراحی را بررسی کنیم:
- زمان ورود به بازار را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد: تفکر طراحی با تأکید بر حل مسئله و یافتن راه حل های مناسب، می تواند به طور قابل توجهی از زمان صرف شده برای طراحی و توسعه را بکاهد.
- صرفه جویی در هزینه: دست یابی سریع تر به محصولات موفق در نهایت موجب صرفه جویی در هزینه ی کسب و کار می شود.
- حفظ و وفاداری مشتری را بهبود می بخشد: تفکر طراحی یک رویکرد کاربر محور را تضمین می کند، که در نهایت باعث افزایش تعامل کاربر و حفظ مشتری در طولانی مدت می شود.
- نوآوری را در شما تقویت می کند: تفکر طراحی درمورد فرضیه های چالش برانگیز است و همه ی ذینفعان را به خارج از چارچوب فکر کردن، ترغیب می کند. در نتیجه فرهنگ نوآوری را گسترش می دهد که فراتر از تیم طراحی است.
- قابل استفاده در سطح سازمان: نکته ی جالب در مورد تفکر طراحی این است که فقط برای طراحان نیست. از تفکر گروهی بهره می برد و همکاری بین تیمی را تشویق می کند. افزون بر این، تقریباً برای هر تیمی در هر صنعتی قابل استفاده است.
خواه در حال ایجاد فرهنگ تفکر طراحی در مقیاس گسترده در سازمان باشید، یا سعی در بهبود رویکرد خود در طراحی کاربر محور داشته باشید، تفکر طراحی به شما در نوآوری، تمرکز بر کاربر و در نهایت طراحی محصولاتی که چالش ها و مسائل کاربر واقعی را حل می کند، کمک خواهد کرد.
چگونه می توانید در تفکر طراحی متخصص شوید؟!
با همه ی این صحبت ها درباره ی روند تفکر طراحی و ارزش آن، شاید از خود بپرسید که چگونه می توانید درباره ی تفکر طراحی بیشتر بدانید و سرانجام استفاده از آن را برای کارهای خود شروع کنید.
یک مکان خوب برای شروع، حوزه طراحی تجربه کاربری است. شیوه ی ایجاد محصولات و خدمات کاربر پسند که نیاز واقعی کاربر را برطرف می کند. در واقع، UX و تفکر طراحی اغلب دست به دست هم می دهند. بسیاری از اصول و مراحل اصلی فرایند تفکر طراحی نیز برای UX حیاتی است، مانند:
- ایجاد همدلی از طریق تحقیقات کاربر
- ایجاد نمونه های اولیه
- آزمایش روی کاربران واقعی
- تکرار مداوم
یادگیری موارد ضروری UX به شما کمک می کند تا درک کنید چگونه تفکر طراحی در توسعه محصولات و راه حل های دنیای واقعی جای می گیرد.
نتیجه گیری
فرایند تفکر طراحی را می توانید در همه ی زمینه های کسب و کار اعمال کنید. این ابزاری است که می تواند توسط هر کسی در هر بخش برای تقویت نوآوری و یافتن راه حل های خلاقانه برای مشکلات پیچیده استفاده شود. خواه یک طراح، خواه معلم یا مدیر عامل باشید، روند تفکر طراحی شیوه ی تفکر، همکاری و ایده پردازی شما را دگرگون می کند.
امیدواریم که این مقاله براتون مفید بوده باشد. نظرات شما، موجب دلگرمی ما خواهد بود.
منابع:
What Exactly Is Design Thinking? 🤔(Updated Guide for 2021) (careerfoundry.com)
Design Thinking 101 (nngroup.com)