این روزها سازمانها و شرکتهای مختلف با مشکلات و مسائل پیچیدهای مواجه هستند؛ توسعهٔ کسبوکار و سودآوری، رضایت مشتریان، ارائۀ خدمات جدید که متناسب با نیازهای جامعه باشند و ... از جملۀ این مسائل هستند. در دنیایی که روزبهروز رقابت سختتر و شدیدتر میشود، شرکتها برای اینکه بتوانند بر رقبای خود پیروز شوند، در مواجهه با مسائلی از این دست نیازمند راهحلهای خلاقانه و چندجانبهای هستند و اینجا است که پای روشی به نام Design Thinking (تفکر طراحی) به میان میآید.
تفکر طراحی همان روشی است که شرکتهای بزرگ و پیشرو مانند Apple ،IBM ،Nike و بسیاری شرکتهای موفق دیگر سالها است که از آن بهره بردهاند و اگرچه مفهوم تفکر طراحی در ایران مفهومی به نسبت جدید است، اما آشنایی با این استراتژی از یک سو و همچنین پیادهسازی آن در استارتاپها، شرکتها و سازمانهایمان از سوی دیگر، امری ضروری است چرا که تنها راه موفقیت که چیزی نیست جز خوشحالی مشتریان، با پیادهسازی صحیح تفکر طراحی به دست میآید.
تفکر طراحی (Design Thinking) چیست و به چه کاری میآید؟
تعاریف مختلفی از Design Thinking یا «تفکر طراحی» وجود دارد اما به زبان ساده، تفکر طراحی عبارت است از فرآیند ایجاد ایدههای جدید و نوآورانه برای حل یک مسئلهٔ خاص (هرچند در این مقاله تنها به جنبۀ سازمانی آن خواهیم پرداخت، اما این روش مختص یک صنعت، سازمان و یا کسبوکار خاص نبوده و در تمام جنبههای زندگی میتوان از آن بهره برد).
در تفکر طراحی، به منظور ارائهٔ خدمات یا محصولاتی که با اقبال عمومی مواجه شوند، مدیران کسبوکارهای مختلف تمام تمرکز خود را بر End User به منظور حل یک مسئلهٔ پیچیده میگذارند؛ استفاده از این روش در یک سازمان یا استارتاپ میتواند سبب هماهنگی بیشتر با تغییرات تدریجی نیاز روز بازار و افزایش انعطافپذیری و پاسخگویی آنها در مقابل مشتریان شده و در نهایت، کسبوکار را به سطح موفقیت بالاتری میرساند اما این در حالی است که تمامی این موفقیتها در گرو خوشحالی کاربران نهایی است!
تفکر طراحی از چه اجزائی تشکیل شده است؟
تفکر طراحی شامل اجزای زیادی است که بسته به کاربرد، ممکن است نامها و عناوین مختلفی برای آنها در نظر گرفته شود اما به طور کلی همۀ این اجزا را میتوان تحت عناوین کلی تقسیمبندی کرد که عبارتند از:
- بررسی نیازهای بالقوهٔ مشتریان
- تعریف مسئله
- ایدهپردازی
- پروتوتایپ سازی (مدلسازی)
- تست محصول نهایی
مرحلۀ بررسی نیازهای بالقوهٔ مشتریان و تعریف مسئله، پایه و اساس تفکر طراحی را تشکیل میدهند. در این مراحل، مطالعات قومشناسی و مردمشناسی (خصوصیات دموگرافیک) صورت گرفته و جامعۀ هدف، خصوصیات و نیازهای آن به طور دقیق مورد شناسایی قرار میگیرد. در حقیقت در پایان این مرحله خواهیم دانست که قرار است برای چه افرادی -و با چه خصوصیاتی- خدمات یا محصولاتی را روانهٔ بازار کنیم.
در مرحلۀ ایدهپردازی، هدف اصلی ارائۀ تعداد زیادی ایدۀ مختلف است که بیانگر روشهای احتمالی حل مسئله هستند. در این مرحله میتوان از تکنیکهای رسم طرح (Sketching)، طوفان فکری (Brainstorming) و رسم نقشهٔ ذهنی (Mind Mapping) استفاده نمود.
آخرین و مهمترین مراحل مرتبط با تفکر طراحی، مدلسازی و اجرای آزمایشی ایده است. در این مرحله، ایدههای ارائه شده در مرحلۀ قبل به نحو ملموس و قابلاجرا درآمده و به دفعات مختلف مورد آزمایش و رفع اشکال قرار میگیرند.
تکنیک مدلسازی (پروتوتایپینگ) کمک میکند تا ایدۀ اولیه به مرحلۀ پیشرفتهتری وارد شده و عملی بودن یا نبودن آن مشخص شود؛ در واقع، در مدلسازی باید تمام شرایط اجرای ایده مطابق با شرایطی باشد که نمونۀ نهایی در آن اجرا خواهد شد. هدف اصلی این مرحله این است که ایدۀ اولیه پس از هر بار اجرا کاملتر شده و در نهایت به سطحی برسد که بتوان آن را به عنوان راهحل مسئلۀ طرح شده در مراحل قبل در نظر گرفت که در نهایت منجر بدین خواهد شد که یکی از نیازهای اساسی کاربران نهایی مرتفع شده و منجر به خوشحالی ایشان گردد.
💎 برای مطالعه بیشتر در مورد مراحل تفکر طراحی، میتوانید به مقالهای با همین نام در سکان آکادمی مراجعه کنید.
مزیتهای تکنیک تفکر طراحی برای حل مسائل پیچیده
حال ممکن است این سؤال مطرح شود که تفکر طراحی نسبت به سایر روشهای مرسوم حل مسئله (الگوریتم) چه مزیتی دارد؟ در پاسخ به چنین سؤالی بایستی گفت که تفکر طراحی در سازمانها حول محور مشتری/کاربر میچرخد و سود مالی در درجهٔ بعدی اهمیت قرار دارد؛ به عبارت دیگر، نیاز مشتری و تأمین آن موضوع اصلی بررسیها، ایدهها و راهحلها است به طوری که در تکنیک تفکر طراحی، طی چند مرحله بهترین ایده برای حل مسئله انتخاب میشود.
تفکر طراحی با ارائهٔ راهحلها و روشهای متنوع برای تأمین نیازهای واقعی کاربران، به سازمانها کمک میکند تا مسئله را از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار داده، خوشحالی مشتری را به عنوان مهمترین عنصر کسبوکار خود ببینند و در نهایت رابطۀ دو سویه و صحیحی با مشتریها برقرار نمایند.
اجرای عملی تکنیک تفکر طراحی در یک شرکت، سازمان یا استارتاپ
اگر میخواهید پویایی، نوآوری و خلاقیت را در تیم خود نهادینه نموده و تیمی پیشرو و موفق باشید -هرچند کار سادهای نیست- در نهایت چارهای جز تبدیل شدن به یک تیم به اصطلاح طراحیمحور ندارید. اما چهطور باید به یک تیم طراحیمحور تبدیل شد؟
تیمهای طراحیمحور بر روی توسعۀ خلاقیت اعضای تیم خود سرمایهگذاری میکنند؛ در این تیمها، قبل از اینکه محصولی تولید یا خدمتی ارائه شود، همۀ افرادی که به نحو مستقیم یا غیرمستقیم با مشتری در ارتباط هستند (مانند مهندسان، طراحان، بازاریابان و غیره) در قالب یک تیم طراحی متفکرانه تلاش میکنند تا مسائل را از تمامی جنبهها بررسی نموده، سپس با همکاری یکدیگر بهترین راهحل را ارائه دهند.
برای دستیابی به این تغییر در فرهنگ سازمانی، نخستین مرحله اتخاذ سیاستهای راهبردی مرتبط و ایجاد تعهد نسبت به آن -به ویژه در سطح مدیران ارشد- است. بسیار مهم است که مدیران ارشد شرکت به ارزش و اهمیت طراحی متفکرانه واقف باشند. از سوی دیگر شکی نیست که این مدیران ارشد برای پیشبرد عملی دیدگاه خود، نیاز به تیمی توانا و بااستعداد دارند؛ بنابراین استعدادیابی کسانی که در طراحی یک محصول دخیل هستند یکی از اصلیترین چالشهای پیشروی آنها خواهد بود.
در گام بعد نیاز است که به صورت طولانی مدت و در تمام بخشهای سازمان، بر روی تقویت پایهها و زیرساختهای طراحی، آموزش و پشتیبانی آن سرمایهگذاری شود چرا که اگر تفکر طراحی به تمام لایههای سازمان نفوذ نکرده باشد، پس از مدتی همه چیز به حالت اولیه باز خواهد گشت و تلاشهای پیشین بیثمر خواهند ماند! به عبارت دیگر، هر کسی ایدههای خود را برای خود نگاه خواهد داشت و همکاری و تبادل نظری صورت نخواهد گرفت.
در عین حال، به خاطر داشته باشیم که طی کردن این مراحل تمام اجزای کسبوکارمان را درگیر چالشهای بزرگی خواهد کرد اما اگر با وجود تمام مشکلات موفق شوید این مراحل را به درستی طی کنید، طراحی به یکی از معیارهای اصلی در خدمات و محصولات شرکت تبدیل شده و سودآوری چشمگیری را برای شرکت به ارمغان خواهد آورد. نکتهٔ مهم اینکه به خاطر داشته باشیم Design (طراحی) صرفاً به ظاهر یک محصول، وبسایت، اپ موبایل و غیره برنمیگردد بلکه به طوری که استیو جابز میگوید:
طراحی فقط به اینکه چیزی چهطور به نظر میرسه برنمیگرده بلکه نحوهٔ کارکرد یک محصول رو هم شامل میشه.
آنچه در این مقاله رویش بسیار تأکید شد، خوشحالی کاربر است. در حقیقت، کسبوکاری که رضایت کاربران نهایی خود را هدف قرار دهد، مسلماً یکی از نتایج چنین مأموریتی کسب منافع مالی بسیار است اما اگر استراتژی ما ابتدا به ساکن کسب سود باشد، ممکن است در این بین خوشحالی کاربران فدا شود و اینجا است که میشود گفت ما با یک محصول شکست خورده طرف خواهیم بود!
آیا فکر میکنید تفکر طراحی میتواند به موفقیت تیم شما کمک کند و آیا تاکنون تجربۀ موفق و یا ناموفقی در این زمینه داشتهاید؟ نظرات و تجربیات خود را با سایر کاربران سکان آکادمی به اشتراک بگذارید.