بسیاری از کمپانیها هنوز بر این تکیه میکنند که از مشتریان هدف خود بپرسند دوست دارند شاهد چه تغییراتی در وبسایت و خدماتشان باشند اما وقتی از کاربران سؤال میکنید، باید بدانید که آنها در مورد رفتار آیندهٔشان معمولاً پیشبینیهایی میکنند که غلط از آب درمیآیند مخصوصاً وقتی با یک طراحی ناآشنا و جدید روبهرو شوند چرا که تفاوت زیادی میان تصور استفاده از یک چیز و در عمل استفاده کردن از آن وجود دارد مضاف بر اینکه سلائق کاربران ثابت نیست و ممکن است در طول زمان دستخوش تغییر شوند.
منظور این نیست که کلاً باید نظرسنجی از کاربر را کنار گذاشت، بلکه مقصود این است که باید سؤالات درستی بپرسید و بدانید که پاسخ آنها را چهطور تفسیر کنید. خیلی وقتها افراد نمیدانند که چه میخواهند و اصلاً در این باره هیچ ایدهای هم ندارند و وقتی نظرشان را میپرسید، فقط سعی میکنند یک چیز منطقی از خودشان دربیاورند. در واقع، توانایی افراد در درک عواملی که بر رفتارشان تأثیرگذار است به طرز شگفتانگیزی ضعیف است به طوری که استیو جابز در این رابطه معتقد است:
این مشتریان نیستند که میفهمند چه میخواهند بلکه شما، به عنوان صاحب ایده، هستید که باید به مشتری بگویید چه نیاز دارد.
نتیجه این است که نباید پیش از انجام تغییرات، از کاربران بپرسید که چه میخواهند زیرا آنها اکثر اوقات در خواستههای مد نظرشان اغراق میکنند یا فقط محض اینکه چیزی گفته باشند اظهار نظر میکنند و به همین دلیل هم بهتر است که آهسته و پیوسته پس از انجام تحقیقات زیاد، خودتان تغییرات را اِعمال کنید و سپس با بازخورد گرفتن از ایشان، تصمیم بگیرید که آیا وجود تغییرات در وبسایت یا اپلیکیشن مفید واقع گردیده یا اینکه نیاز به اصطلاح مجدد دارند.
باور نادرست ۲۰ در مورد UX: اگر چیزی روی وبسایت آمازون جواب داده روی وبسایت شما هم جواب خواهد داد!
باور نادرست ۲۲ در مورد UX: انجام تستهای کاربردپذیری گران تمام میشود