دوستان خوب سکان آکادمی سلام. امیدوارم پرانرژی در مسیر پیشرفت قدم بردارید. توی این مقاله قصد دارم یکبار برای همیشه باهم داستان نقشهها رو در UX ببندیم 😊 و کمکی باشه برای دوستانی که تازه مسیر یادگیری تجربه کاربری رو شروع کردن.
نقشههای شناختی (Cognitive maps)، نقشههای مفهومی (Mind maps) و نقشههای ذهنی (Concept maps) تکنیکهای نموداری هستن که میتونن در سراسر فرایند UX برای تجسم دانش و روابط سطحی بین مفاهیم مورد استفاده قرار بگیرن. این سه نقشه شبیه به هم هستن و این شباهت باعث سردرگمی میشه. اونها سه راه مختلف برای تجسم یک مدل ذهنی هستن، چه متعلق به طراح باشه، چه محقق یا کاربر. هر کدوم هم نقاط قوت و مزایای خودشون رو دارن. در این مقاله به مقایسه این سه نوع نمودار و کاربردشون در UX میپردازیم.
Cognitive maps یا نقشههای شناختی
نقشههای شناختی اصطلاحیه که برای تمام بازنماییهای بصری مدلهای ذهنی استفاده میشه. تمام تکنیکهای نگاشتی که در این مقاله شرح داده شده، نمونههایی از Cognitive maps هستن.
تعریف
نقشهی شناختی هرگونه نمایش بصری از مدل ذهنی یک فرد (یا یک گروه) برای یک فرایند یا مفهوم معین هست.
نقشههای شناختی دارای هیچ قانون بصری نیستن که مجبور باشید ازشون پیروی کنید و هیچ محدودیتی بصری در نحوهی نمایش مفاهیم و روابط بین اونها وجود نداره.
سرچشمهی ایدهی نقشهی شناختی از فعالیتها و مطالعات روانشناس Edward Tolman نشات میگیره، او با مطالعاتش در مورد نحوهی یادگیری موشها در مازها مشهوره. در روانشناسی، نقشههای شناختی معمولاً به نمایش یک فضا (مثلاً یک ماز ) در مغز اشاره میکنه. از اون زمان نقشههای شناختی در طیف وسیعی از حوزهها استفاده شده. Colin Eden، محقق عملیات، این واژه رو در معنای وسیعتری برای اشاره به نمایش مدل ذهنی هر نوع فرایند یا مفهومی (چه فضایی یا غیرمکانی) به کار برد.
ترسیم نقشههای شناختی (Cognitive map) بهصورت آزاده و فرم و قانون خاصی نداره. شما میتونید از لیستهای بولتدار (Bulleted lists)، فلوچارتها، نمودارهای مفهومی (Concept diagram) و یا نقشههای همدلی (Affiniy diagramming) استفاده کنید. اگرچه عکس بالا مثالی دیجیتالی و با جزییات بالا هست، cognitive mapها اغلب جزییات کمی دارن و با کاغذ و قلم و sticky note ایجاد میشن.
مشخصات
از نظر ماهیتی و هدف متنوع است و در طیف وسیعی از رشتهها و برای اهداف مختلف استفاده میشه. نقشههای شناختی عمومیترین نوع تجسم مدل ذهنی (Mind-model) هستن.
در ساختار یا فرم محدودیتی نداره و لازم نیست برای رسم اون به قالب خاصی پایبند باشید. بنابراین این نقشهها اغلب انتزاعی هستن و سلسله مراتب ثابتی ندارن. نقشههای شناختی منعطفن و میتونن مجموعهی وسیعی از مفاهیم و موقعیتهایی که نیاز به نمایش دارن رو توی خودشون جا بدن.
استفاده از نقشههای شناختی در UX
به دانش نمود ظاهری بدید. تجسم کردن (از هر نوع، برای مثال نمودارهای گوناگون) به پردازش شناختی کمک میکنه. اونها میتونن به ما کمک کنن تا تفکرمون رو اصلاح کنیم، ایدهها رو تجزیه کنیم و افکارمون رو با کلمات و تصاویر ضبط کنیم. برای مثال، تجسم برای توصیف جاییست که یک ویژگی جدید در دسترسست یا زمانی که یک عضو جدید تیم وارد یک سیستم پیچیده جدید میشود، ابزاری مفیدیست.
مضامین رو در مفاهیم مختلف شناسایی کنید. ارائهی مفاهیم در قالب بصری میتونه الگوها و ارتباطات جدید رو نشون بده. در تحقیقاتی، NNG از شرکتکنندهها خواست تا نقشهای شناختی از ساختارهای سازمانی در شرکتهاشون ایجاد کنن. بعد از نقشهبرداری، اونها تونستن شباهتها (مثل آرایش تیم، نقاط درد یا تنگناها) رو در بین تیمهای منزوی (Siloed team) شناسایی کنن.
استخراج مدل ذهنی. نقشهبرداری شناختی میتونه به محققان UX کمک کنه تا مدلهای ذهنی کاربرها از یک سیستم یا یک فرایند رو درک کنن. این درک میتونه موقع تحقیق در مورد سیستمهای پیچیده یا حتی زمان شروع طراحی یک محصول جدید خیلی مهم باشه. برانگیختن مدل ذهنی معمولاً از طریق مصاحبههای فردی انجام میشه که در اون شرکتکننده، تصویری بصری از مدل ذهنیش از موضوع تحقیق میسازه. نقشهی شناختیِ حاصل، بازنمایی ملموسی از افکار شرکتکننده رو نشون میده و میتونه به عنوان یک پیام مکالمه برای تسهیلگر عمل کنه. دو یا چندتا از چنین نقشههایی رو میشه بر اساس ویژگیهای اونها دستهبندی کرد. این دستهبندیها میتونن فرایند طراحی رو هدایت کنن.
در دو بخش بعدی دو نوع محدودتر از نقشههای شناختی رو توضیح میدیم: نقشههای ذهنی و نقشههای مفهومی.
Mind maps یا نقشههای ذهنی
نقشههای ذهنی سادهترین و در نتیجه سرراستترین نوع نقشههای شناختی هستن. این نقشهها سلسله مراتب و قالب مشخصی دارن و نسبتاً سریع ایجاد و استفاده میشن.
تعریف
نقشهی ذهنی درختیست که یک موضوع مرکزی و موضوعات فرعی اون رو نشون میده.
ویژگیهای اصلی نقشههای ذهنی ریشه در توسعهی شبکههای معنایی (Semantic networks) داره، تکنیکی که در دههی 1950 برای بصریسازی دانش استفاده میشد. در سال 1974، نویسندهی بریتانیایی Tony Buzan بود که اصطلاح "نقشه ذهنی" را رواج داد.
نقشههای ذهنی (Mind Maps) دارای یک موضوع والد مرکزی هستن، با گرههاو شاخههایی که به سمت محیط بیرونی منشعب میشن.
مشخصات
سازماندهی و ساختار شفاف. نقشههای ذهنی به ساختارهای درختی محدود میشن. این نوع دارای جریانهای روشن و مستقیم از ریشه درخت به سمت برگهای اون هستن.
یک موضوع محوری در نقشههای ذهنی، همهی گرهها (به جز ریشهی درخت) فقط یک گره والد دارن. هر گره میتونه دارای فرزندانی باشه که با موضوعات فرعی اون مفهوم مطابقت دارن. هر مفهومی در نقشهی ذهنی رو میشه مستقیماً تا موضوع اصلی ردیابی کرد.
هیچ تعریفی از روابط وجود نداره. هیچ تفاوتی بین انواع مختلف روابط بین گرهها وجود نداره - تمام لبههای درخت به یک شکل نشان داده شده و بدون برچسب هستن.
موارد استفاده از نقشههای ذهنی در UX
نقشههای ذهنی به سازماندهی مجموعهای از اطلاعات مرتبط با یک موضوع کمک میکنن و به اونها، به روشی منظم و معنادار ساختار میدن. از این مدل نقشه در UX، در مواقعی که بخواهیم ایدهها رو به صورت دستهبندیشده نمایش بدیم مفید هستن مثل:
- تجزیه اجزای یک صفحهی وب خاص - برای مثال، به منظور تعیین mini-IA صفحه
- برنامهریزی سرفصلهای موضوعی در یک وب سایت (برای مثال، دستهبندیهای بخش وبلاگ ما در Sokanacademy.com)
- اطلاعات نقشهبرداری تحت پوشش FAQیا Privacy Policy
Concept maps یا نقشههای مفهومی
نقشههای مفهومی نسخهی پیچیدهتری از نقشههای ذهنی هستن. اونها بر شناسایی روابط بین موضوعات تاکید دارن. علاوه بر این، یک گره (node) در یک نقشه مفهومی میتونه چندین والد (Parent) داشته باشه (در حالی که یک گره در نقشهی ذهنی فقط یک Parent داره).
تعریف
نقشهی مفهومی نموداریه که در اون گرهها (nodes) مفاهیم رو نشون میدن و از طریق یالهای (Edges) برچسبدار و جهتدار، بهم مرتبط هستن، یالها روابط بین گرهها رو نشون میده.
نقشههای مفهومی (Concept maps) از بالا به پایین خونده میشن. برخلاف نقشههای ذهنی، یک گره میتونه چندین والد داشته باشه و یالها برای نشون دادن روابط بین گرهها برچسبگذاری میشن.
در دههی 1970 پروفسور آمریکایی Joseph Novak، برای کمک به معلمها در توضیح موضوعات پیچیده و سادهسازی یادگیری برای دانشآموزها، حفظ و ارتباط این موضوعات جدید با دانش موجود، نقشهی ذهنی رو در کتاب خودش « Learning How to Learn » مطرح کرد.
مشخصات
در حالی که هر گره در نقشهی ذهنی (mind map) فقط یک والد داره، یک گره در نقشهی مفهومی میتونه چندین والد داشته باشه. بنابراین، گرهها در یک نقشهی مفهومی اغلب بیشتر از گرهها در نقشههای ذهنی به هم مرتبط هستن، که باعث میشه نقشههای مفهومی برای توصیف روابط پیچیده بینمفهومی مناسب باشن.
یالهای گراف با نام روابط بین گرههایی که به هم متصل میکنن هدایت و برچسبگذاری میشن. هر یال یک رابطهی خاص رو نشون میده (و معمولاً با یک فعل یا حرف اضافه که اون رو نشون میده برچسب زده میشه).
موارد استفاده از نقشههای مفهومی در UX
نقشههای مفهومی به تجسم مفاهیم پیچیدهای که از راههای مختلف به هم مرتبط هستن کمک میکنه. اونها میتونن دیدگاهها و روشهای متعددی رو برای نگاه کردن به یک مشکل پشتیبانی کنن و میشه از اونها برای موارد زیر استفاده کرد:
- تصویری جامع از مجموعهای از مفاهیم و روابط بین مفهومی اونها ایجاد کنید، مثل:
- دادهها
- عملیات سازمانی
- مفاهیم رو با عمل مرتبط کنید. نقشهی مفهومی با پیوند دادن یک ایده به ایدهی دیگه، با افعال بر روابط تأکید میکنه. این مشخصه هنگام تجزیه و تحلیل یک مسئله مفیده (نقشهها اغلب علتها و اثرات ناشناخته رو نشون میدن).
- نقشهها رو میشه به صورت جداگونه یا گروهی ایجاد کرد (برای مثال اگه هدف ایجاد درک مشترک از یک فرایند داخلی باشه.)
مقایسه روشها
وقتی صحبت از نمایش فضای فیزیکی بشه، انواع مختلفی از نقشهها وجود داره: نقشههای توپوگرافی، نقشههای زمینشناسی، نقشههای وابسته به پیادهروی (pedestrian mapsمثل گوگل مپ)، نقشههای خیابان و غیره. همهی اونها نمایانگر مسطح (Flat) سطح زمین هستن، اما ویژگیهای مختلف این سطح رو برجسته میکنن. مهندسهای نقشهکشی دستورالعملهای مختلفی رو برای طراحی نقشه پیادهرو در یک پارک، نقشه بزرگراه یک ایالت یا نقشهی سیاسی یک قاره اعمال میکنن.
مثل نقشههای مختلف زمین، همهی انواع نقشههای شناختی از جهاتی یکسان هستن.
متخصصان UX باید نقشهبردار نقشههای UX باشند - فرمت و ساختار را به بهترین نحو با نیازها و زمینه نقشهای که ایجاد میکنن تطبیق بدن. از این جدول به عنوان یک راهنمای سریع برای مقایسه نقشههای ذهنی، نقشههای مفهومی و نقشههای شناختی استفاده کنید.
برای ساده کردن زمان استفاده از نقشهها، تصور کنید نمای جدید My Account رو در یک وبسایت معرفی کنید.
- میشه از نقشهی ذهنی (Mind map) برای ترسیم بخشهای مختلف و زیربخشهای متناظر محتوایی که در صفحهی My Account قرار داره، استفاده کرد.
- یک نقشهی مفهومی (Concept map) میتونه وبسایت بزرگتر رو بهعنوان یک کل ترسیم کنه، و نقاط ورودی متفاوتی رو که کاربر میتونه برای دسترسی به My Account از اونها استفاده کنه، همراه با دادههایی که میشه در اون صادر کرد یا به اشتراک گذاشت، رو بهم پیوند بده.
- یک نقشهی شناختی (Cognitive map) میتونه در مصاحبهی با کاربر (توسط شرکت کننده) ساخته بشه تا فرایندهای فعلی، مدلهای ذهنی و ملاحظات دسترسی و اشتراکگذاری اطلاعات حساب شخصی شرکت کننده رو آشکار کنه.
نتیجه
سه نقشهی بالا با فلوچارتها یکسان نیستن، بنابراین شمارش مراحل نباید برای نقشه مناسب باشه. با این حال، تجسم یک مفهوم، ایده یا فرایند، خواه از طریق نقشهی شناختی، نقشهی ذهنی، یا نقشهی مفهومی و هر دو به صورت فردی یا در میان یک تیم، مزایای مختلفی داره:
- افکار انتزاعی بصری ملموس رو ارائه میده.
- روابط یا الگوهای بین مفاهیم رو به اشتراک میذاره.
- دانش و درک ما از یک موضوع یا مفهوم خاص رو عمیقتر میکنه.
- به ما کمک میکنه تا ایدههای جدید رو با سیستمهای موجود ادغام کنیم.
- یک اکوسیستم پیچیده رو در یک تجسم واحد که میتونه به اشتراک گذاشته بشه، ترکیب میکنه.
استفاده از مفاهیم مبهم و انتزاعی، و قابلدرک کردن اونها باعث افزایش ارتباطات تیمی و ایجاد زمینههای مشترک میشه. این نقشههای میتونن به افراد تیم کمک کنن که یک نقطهی کور رو روی نقشه ببینن و بگن «این درست نیست». و شاید همکار شما درست میگه و چیزی به درستی ثبت نشده باشه. یا شاید هم همکار شما اشتباه کنه و نقشه، تصور اشتباهی رو آشکار کنه که در غیر این صورت نتیجه، اصطکاک در مراحل بعدی پروژه میشد. در هر صورت، تمرین نقشهبرداری چیزی رو مشخص کرد که نیاز به بحث بیشتر داشت، که در دراز مدت بسیار کارآمدتر از ادامهی پروژه با درک نادرسته.
نقشهی شناختی، نقشهی ذهنی، و نقشهی مفهومی در نهایت درک شناختی ما رو افزایش میدن. استفاده از یک تکنیک بر تکنیک دیگه باعث موفقیت یا شکست پروژه نمیشه. در حالت ایدهآل، بسته به نیاز شما، ترکیبی از هر سه مورد نیاز در نقاط مختلف فرایند شما مورد استفاده قرار میگیره.
امیدوارم این مقاله برای شما مفید بوده باشه. خوشحال میشم دیدگاهتون رو با سکانآکادمی به اشتراک بذارید. شاد و تندرست باشید 😊