نیاز به توضیح نیست که اکثر شرکتهای تراز اول دنیا روزی یک استارتاپ بودهاند که از آن جمله میتوان به اپل، گوگل، فیسبوک و … اشاره کرد. در این مقاله قصد داریم به ویژگیهایی اشاره کنیم که اگر استارتاپها رعایت کنند، احتمال تبدیل آنها به شرکتهای طراز اول دوچندان خواهد شد
هدف مشخص
هدف استارتاپ آنقدر باید واضح و مشخص باشد که به راحتی در قالب یک جمله بتوان آن را پشت کارت ویزیت نوشت و این در حالی است که استارتاپهای بیهدف، از احتمال موفقیت خیلی کمی برخوردار خواهند بود.
مشخصسازی بازار هدف
استارتاپ باید بازار مشخصی داشته باشد به طوری که در بدو تأسیس استارتاپ حتماً نیاز است تا مشخص سازید گروه هدف شما چه افرادی هستند، جنسیت آنها چیست، سطح سواد آنها چقدر است، مکان جغرافیایی آنها کجا است و بسیاری سؤال دیگر از این دست. در واقع، زمانی که بازار هدف شما مشخص باشد، با دید بهتری قادر خواهید بود تا استراتژیهای تولید خدمات یا محصولات استارتاپ خود را مشخص سازید و این خدمات و محصولات زودتر به دست کاربران رسیده و در نتیجه سود بیشتری به استارتاپ سرازیر خواهد شد (برای کسب اطلاعات بیشتر، میتوانید به مقالهٔ اگر میخواهید استارتاپ شما به موفقیت برسد، پاسخ این سؤالها را بیابید! مراجعه نمایید.)
تمرکز
اکثر مشتریان یا کاربران تمایل دارند تا محصولی را انتخاب کنند که ارزش منحصربهفردی برای ایشان به ارمغان میآورد و از همین روی استارتاپهایی زودتر به موفقیت دست پیدا میکنند که بتوانند چنین چیزی در اختیار کاربران خود قرار دهند که این مهم با تمرکز به دست میآید (در همین راستا میتوانید به مقالهٔ نقش تمرکز در موفقیت کسبوکار: وقتی میخواهید همه چیز باشید، هیچ چیز نمیشوید! مراجعه نمایید.)
حل کردن مشکلی از مشکلات کاربران هدف
پیش از این گفتیم که کاربران هدف یک کسبوکار نوپا باید از قبل مشخص باشد. در واقع، استارتاپهایی میتوانند به شرکتهای بزرگی مبدل شوند که بتوانند خدمت یا محصولی را به بازار عرضه کنند که یکی از مشکلات جامعه یا همان کاربران هدف را حل کنند (به طور مثال، در پاسخ به این پرسش که چرا استک اورفلو به موفقیت بسیاری دست یافته میتوان گفت که این سایت توانسته مشکلات بسیاری از برنامهنویسان سراسر دنیا را به سادگی حل کند.)
متفاوت بودن
راه گذشتگان را رفتن و اصلاً خلاقیتی به خرج ندادن به نظر ایدهٔ خوبی برای راهاندازی یک کسبوکار نوپا نمیآید. شعار شرکت اپل Think Different است و همین مسأله منجر شده تا یک استارتاپ که در یک گاراژ خانه شکل گرفته بود به بزرگترین شرکت فناوری دنیا مبدل شود که داشتن محصولات این شرکت مایهٔ مباهات مشتریانش هم میباشد.
تیم حرفهای
برخی بر این باورند که DNA یک استارتاپ در سه ماهٔ اول شکلگیریاش ایجاد میشود و نیاز به توضیح نیست که مدیران استارتاپهایی که خودشان No 1 هستند، افراد No 1 را جذب میکنند و مدیرانی غیرحرفهای، از آنجایی که تحمل دیدن افراد بالاتر از خود را ندارند، افرادی همچون خودشان حتی با سطح علمی پایینتر را به خدمت میگیرند! اساساً منظور از DNA همان استانداردهایی است که یک استارتاپ برای خودش در نظر میگیرد که در دراز مدت متمایزکنندهٔ آن استارتاپ نسبت به رقبا میگردد که با توجه به اهمیت این موضوع، توصیه میکنیم به مقالات زیر مراجعه نمایید:
- تأثیر نیروی انسانی به اصطلاح A Player در موفقیت استارتاپها
- اگر میخواهید بهترین اعضای تیم را همواره نگاه دارید، پاسخ به این ۵ سؤال ساده را بیابید!
- چگونه یک تیم استارتاپی موفق تشکیل دهیم؟
چابکی
استارتاپهایی که اصطلاحاً Agile (چابک) نباشند، خیلی احتمال موفقیت نخواهند داشت چرا که نیازهای بازار و کاربران دائماً در حال تغییر است و استارتاپی که خود را با نیازهای کاربران همسو نسازد، خیلی احتمال موفقیت نخواهد داشت. در عین حال، استارتاپهایی که دوست دارند به موفقیت بیشتری برسند آنهایی هستند که اولویتهای مشخصی دارند و تمام توان خود و تیمشان را به کار میگیرند تا آن اولویتها را از بالقوه به بالفعل درآورند.
گیر افتادن در برزخ
گرچه سرمایه نقشی کلیدی در موفقیت یک استارتاپ بازی میکند به طوری که در مقالهای تحت عنوان استارتاپ: بیمایه فطیره! لزوم داشتن سرمایهٔ اولیه را به تفصیل مورد بررسی قرار دادیم اما در عین حال برخی استارتاپهایی که اصلاً در ابتدای راهاندازی پولی ندارند نیز کماکان احتمال موفقیت دارند؛ به عبارتی، بیپولی یا گیر افتادن در برزخ استارتاپی در عین حال که سخت است، اما مزایای مخصوص به خود را دارا است که در همین راستا توصیه میکنیم به مقالهٔ چرا در برخی افراد محدودیت بیش از آنکه تهدید باشد فرصت است؟ مراجعه نمایید.
به نظر شما به غیر از موارد فوق، چه ویژگیهای دیگری منجر به موفقیت یک استارتاپ میشوند؟ نظرات، دیدگاهها و تجربیات خود را با سایر کاربران سکان آکادمی به اشتراک بگذارید.