"Uberization" یا "Uberisation" واژهای است که این روزها در مکالمات تجاری، خیلی استفاده می شود. نگرش جامعه تجاری جهانی نسبت به Uberization، از پذیرش بیدلیل تا سوء ظن و در بعضی از موارد مخالفت بینظیر متغیر است. به لطف ظهور 4G در سال 2009، که طلوع سیستمهای پرداخت تلفن همراه و فراگیر شدن مالکیت تلفنهای هوشمند را به همراه داشت، تعداد زیادی از کسبوکارهای شبکهای از راه دور، در اوایل دهه 2010 متولد شدند و مشتریان و ارائهدهندگان خدمات را با استفاده از پلتفرمهای دیجیتالی به هم پیوند دادند.
در این چارچوب جدید، ارائه دهندگان خدمات، عمدتاً به عنوان فریلنسرهایی با حداقل قراردادها و وابستگی به سازمان دیده می شوند. البته برخی چنین شرایطی را به عنوان شرایط کاری انعطاف پذیر می پذیرند، ولی برخی دیگر ممکن است آن را به عنوان نوعی استثمار عصر جدید تفسیر کنند.
Uberization با توسعه فناوری های دیجیتال در قرن 20 و 21 امکان پذیر شد و کسب و کارهایی مانند Uber، Grab، Lyft و Airbnb به مشتریان بالقوه این امکان را میدهند که مستقیماً با ارائهدهندگان بالقوه یک سرویس در تماس باشند. اصلی ترین شاخصه ی پدیده Uberization حذف یا شبه حذف نقش های میانی است.
نمادینترین نمونه از این شرکتها، سرویس حملونقل سواری، Uber (اوبر) است که از زمان آغاز به کار خود در سال 2009، راه خود را به بیش از 60 کشور باز کرده است، و حتی فعل «uberize» را به زبان انگلیسی اضافه کرده است. برای کسانی که با این برنامه و کسب و کار آشنا نیستند، می توانم بگویم که Uber نسخه ی اصلی (اورجینال) همین اسنب و تپسی در ایران است. که در آن رانندگان با حداقل قراردادها و وابستگی ها به شرکت اصلی در حال کار برای آن هستند.
از دیگر کسب و کارهای خدماتی به همان اندازه معروف، Airbnb در صنعت هتلداری و مهمانداری است. که مشابه های این کسب و کار هم در کشور ما وجود دارد. در این نوع شرکت ها، پلتفرمی (وب سایت، برنامه ی موبایلی و ...) که بستر ارتباط اشخاص حقیقی (من و شما) و حقوقی (هتل ها و مسافر خانه ها) که محلی را برای اقامت می توانند ارائه بدهند از یک سو، و از سوی دیگر افرادی که به دنبال محلی برای اقامت هستند را فراهم می کند.
Uberizing اکنون روش کار بسیاری از کارآفرینان سریالی در سراسر جهان است، سیاست اصلی کسب و کارهایی که این کار آفرینان برروی آنها سرمایه گذاری می کنند در عبارت زیر خلاصه می شود:
"بستری برای وصل کردن افرادی که در جستجوی ....... هستند به کسانی که ........ را دارند."
برای مثال:
🟠 بستری برای وصل کردن افرادی که در جستجوی تاکسی هستند به کسانی که تاکسی دارند. ⬅ ایده ی Uber
🟠 بستری برای وصل کردن افرادی که در جستجوی محل اقامت هستند به کسانی که محلی برای اقامت دارند. ⬅ ایده ی Airbnb
🟠 بستری برای وصل کردن افرادی که در جستجوی غذا هستند به کسانی که غذایی برای ارائه دارند.
سوال این روزها این است که جدای از حمل و نقل، تحویل غذا، و خدمات مهمان نوازی کم هزینه که با ظهور این کسب و کارهای اشاره شده در بالا، طی کمتر از یک دهه متحول شده است، آیا مدل کسب و کار شبکه از راه دور می تواند وارد صنایع دیگر بشود؟
یکی از انتقادات علیه این جنبش ، محدود بودن به خدمات کم مهارت بود. تا اینکه چرخ ایده پردازی بر روی این بستر چرخید تا این روزها شاهد استفاده برخی از مشاغل بسیار با مهارت از جمله خدمات بهداشتی و درمانی از این بستر ارتباطی هستیم.
استفاده از خدمات بهداشتی و درمانی، بدون جنجال و مبارزات قانونی نخواهد بود، اما خوشبختانه یا متاسفانه، همین الان هم این بخش در حال استفاده از این بستر است. از سال 2019، بیش از ده ها اپلیکیشن رونمایی شده است که، به بیماران اجازه می دهد در ازای پرداخت هزینه، با یک پزشک دارای مجوز تماس تصویری یک به یک داشته باشند. از نظر قانونی و قضایی، پزشکانی که در برنامههای شبکهای از راه دور کار میکنند، از نوشتن نسخه آنلاین برای بیماران خود منع نمیشوند، اما همین موضوع به ظاهر کوچک، در برخی مواقع منجر به لغو مجوزهای پزشکی و حتی حبس هم شده است.
RX Limited که توسط جنایتکار آفریقای جنوبی-استرالیایی، پل لو روکس (Paul Le Roux) اداره می شود، مشهورترین نمونه از این مدل کسب و کار است که مسیر اشتباهی را رفته است.
شاید تعجب کنید اگر بدانید چه تعداد از بیماران، از پلتفرمهای بهداشتی و درمانی استفاده میکنند تا به دروغ خودشان را مبتلا به بیماری هایی نشان دهند که به مسکنهای قوی، مواد افیونی و سایر داروهای روانگردان نیاز دارند. با این حال، علیرغم احتمال سوء استفاده های مختلف، برخی از خدمات بهداشتی و درمانی مورد نیاز برای مردم، در حال مهاجرت صحیح به این بسترها هستند و زندگی را برای بیمارانی که در مکان های دور افتاده زندگی می کنند راحت تر کرده است.
روند مشابهی هم در زمینه ی آموزش قابل مشاهده است، جایی که می توان معلمی را در پلتفرم هایی مانند WYZANT پیدا کرد و کلاسی را با او برداشت. در واقع در این پلتفرم ها معلم ها و دانش آموزها به هم وصل می شوند.
با این وجود، پلتفرمهای شبکهای از راه دور همچنان به دلیل فقدان ارتباط انسانی و فقدان فرهنگ سازمانی معتبر در میان نیروی کارشان مقصر شناخته میشوند. در پاسخ، پلتفرمهای Uberized اقدامات کنترل کیفیت، مانند سیستمهای رتبهبندی را معرفی کردهاند که به ارائهدهندگان خدمات، ستارهای روی پلتفرم میدهند تا بیشتر دیده شوند و در عین حال عناصر سرکش را هم از بین میبرند تا جامعه و ارتباط هایی که ساخته اند، به سمت بهبود حرکت کند.
❓ سوال بسیار مهمی که وجود دارد این است: اگر 4G عامل اصلی موجی از بهرهبرداری بود که بسیاری از کسبوکارها را در بخش های مختلف از بین برد، چه انتظاری میتوانیم از 5G و قابلیت های برتر اتصالی که با خود می آورد، داشته باشیم؟
اگر با خواندن این مطلب تا به اینجا، علاقه مند شده اید که ایده ای را Uberized کنید بیایید در چند سطر موضوع را به صورت شفاف با هم مرور کنیم.
در نتیجه ی آنچه در بالا خواندید, ایده ها و کسب و کارهای Uberized با عناصر زیر شناسایی میشوند:
- از نظر جغرافیایی محلی و یا فرامحلی هستند.
- خدمات به صورت پراکنده و توسط تعداد زیادی ارائه دهنده ی کوچک به دست مشتری ها می رسد.
- به حداقل رساندن فاصله بین ارائه دهنده و مشتری خدمات.
- استفاده از سیستم رتبه بندی برای کیفیت خدمات ارائه شده توسط یک ارائه دهنده.
- پلتفرم دیجیتالی وجود دارد که:
- ارائه دهنده های خدمات را لیست می کند.
- لیست ارائه دهنده ها را در دسترس مشتری ها قرار می دهد.
- درخواست و دریافت تسهیلات را آسان می کند.
- تجربه و قیمت گذاری را استاندارد می کند.
همانطور که واضح است، شرایط بالا برای مصرف کنندگان عالی است. پس جای تعجب نیست که تعداد مشاغل محلی که از مدلی مشابه Uber استفاده می کنند افزایش قابل توجهی داشته است.
حالا دقیقا Uber چه کار کرد که توانست به چنین موفقیتی دست پیدا کند:
ابتدا یک خدمت را شناسایی کرد که قبلاً تقاضای زیادی برای آن وجود داشت (مرحله ی شناسایی خدمت پر تقاضا). سپس یک لایه تکنولوژی به فرآیند ارائه ی آن خدمت اضافه کرد و در نتیجه ی اضافه شدن این لایه، مصرف را آسان تر کرد (مرحله ی اضافه کردن تکنولوژی با هدف افزایش راحتی و رضایت) و شرایط را برای مصرف کننده قابل پیش بینی کرد یعنی مصرف کننده می توانست روی آن حساب باز کند و هر وقت که به آن نیاز داشت در دسترسش باشد (مرحله ی قابل پیش بینی کردن خدمت) و در نهایت آن خدمت را استاندارد شده به دست مصرف کننده رساند(مرحله ی استاندارد سازی).
استاندارد کردن یک خدمت به معنای آن است که شما، هربار از آن خدمت استفاده می کنید، تجربه ای مشابه بدست آورید و اینطور نباشد که یکبار تجربه ی خیلی خوب و یکبار تجربه ی خیلی بد داشته باشید. و استاندارد نگه داشتن یک خدمت، آن هم با این ساختار که ارائه دهنده ی آن و دریافت کننده ی آن طیف های مختلفی از مردم را در بر می گیرد و به تعامل انسان ها با هم برمی گردد، کار بسیار دشواری است.