Alvin Toffler نویسنده و آیندهپژوهی آمریکایی بود که در حوزههای انقلاب دیجیتال و ارتباطات فعالیت میکرد اما مهمتر از همه از وی به عنوان یکی از معروفترین آیندهپژوهان دنیا یاد میشود به طوری که وی تسلط کامپیوتر بر دنیا را پیشبینی میکرد که به نظر میرسد روز به روز پیشبینی ایشان بیشتر به واقعیت تبدیل میشود. در عین حال، آنچه تافلر برای عقب نماندن از دنیای فناوری رویش تأکید میورزید، آشنایی با مهارتهای Unlearn ،Learn و Relearn بود که در این مقاله قصد داریم ببینیم که منظور وی از این اصطلاحات چه بوده است.
یکی از چالشهایی که استارتاپها، شرکتها و سازمانها معمولاً با آن دست و پنجه نرم میکنند، مقاومت افراد در برابر ایدههای جدید، استراتژیهای نوین و راهکارهای بدیع است به طوری که برخی افراد هر چیز جدیدی را به عنوان یک تهدید قلمداد میکنند اما به گفتهٔ الوین تافلر:
در قرن بیستم و یکم بیسواد به کسی که خواندن و نوشتن بلد نباشه نمیگن بلکه کسی بیسواد هست که از مهارتهای Unlearn ،Learn و Relearn برخوردار نباشه!
اگر Learning را فرایندی شامل درک روابط مابین چیزهای مختلف در نظر بگیریم که نتیجهٔ آن میشود اینکه بتوانیم مهارتی کسب کرده و از آن مهارت در جهت منافع خود بهره جوییم، Unlearn به مهارتی گفته میشود که دانستههای قبلی خود را نادیده بگیریم و در چنین شرایطی است که قادر خواهیم بود تا Relearn کنیم. به عبارت سادهتر، با مشاهدهٔ دادههای جدید و درک ارتباطات مابین آنها قادر گردیم تا ورای ذهنیت قبلی خود رفته و یافتههای جدیدی را به دست آوریم.
اگر نگاهی به ده مهارت مورد نیاز در عصر فناوری بیندازیم، با چیزهایی مواجه میشویم که در دهههای گذشته اصلاً وجود خارجی نداشتند یا اگر هم وجود داشتند، خیلی مورد توجه قرار نمیگرفتند (برای آشنایی با این مهارتها میتوانید به مقالهٔ 10 مهارتی که برای موفقیت پس از انقلاب صنعتی چهارم باید آنها را کسب کرده باشید مراجعه نمایید.) علاوه بر این، برخی محققین بر این باورند که چیزی بیش از ۴۰٪ از آموختههای امروز ما طی یک دهه یا حتی کمی بیشتر بلااستفاده خواهند شد که در همین راستا شرکتهای تراز اول دنیا امروزه دیگر به دنبال کسانی نیستند که بتوانند یک کاری که به ایشان محول شده را به خوبی انجام دهند، بلکه دوست دارند کسانی را به خدمت بگیرند که بتوانند ابداع کنند و با نگاهی انتقادی به فرایندهایی که در سالیان گذشته شکل گرفتهاند، به بازآفرینی فرایندهایی جدید بپردازند که با این تفاسیر اهمیت بهروزرسانی دانش خود و آشتی با تغییر دوچندان میگردد.
به طور کلی، تطبیقپذیری ما نسبت به تغییر و آپدیت نگاه داشتن خود چیزی است که تفاوت مشهودی در آیندهٔ شغلی ما ایجاد خواهد کرد و آنچه در اینجا حائز اهمیت است اینکه اگر ما دانش را به خاطر خود دانش کسب کنیم، کاری به جایی نخواهیم برد بلکه زمانی میتوانیم موفق شویم که از دانش برای تطبیق یافتن با محیط پیرامون خود بهره بگیریم به طوری که داروین در این راستا میگوید:
قویترین یا باهوشترین گونهها نیستند که بقا پیدا میکنند بلکه آنهایی که توانایی تطبیق یافتن بیشتری نسبت به سایرین دارند شانس بقای بیشتری خواهند داشت.
گرچه انسان از بدو تولد موجودی کنجکاو و عاشق یادگیری هرچه بیشتر به دنیا میآید، اما این در حالی است که این تمایل به یادگیری در طول زمان دستخوش تغییر شده و به مرور کمتر و کمتر میشود و اکثر افراد به دانستن مبانی پایهای اکتفا میکنند و توسط همین دانستهها یک محیط امنی برای خود ایجاد کرده و داخل چنین محیطی احساس راحتی میکنند و اگر هم بخواهند پای خود را از این حوزهٔ امن بیرون بگذارند و چیز جدیدی یاد بگیرند، مضطرب میشوند. چنین افرادی معمولاً اظهار میکنند که دوستدار تغییر هستند اما وقتی پای تغییر به میان میآید، تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا مقابل آن ایستاده و تمامی تغییراتی که در محیط پیرامونشان رخ میدهد را به نوعی تفسیر میکنند و یا تغییر میدهند تا در چارچوب ذهنیشان جای گیرد!
به طور کلی، وقتی ما در برابر مهارتهای Unlearn و Relearn مقاوت به خرج دهیم، ممکن است روزی که شاید خیلی هم دیر نباشد بهای گزافی بابت آن بپردازیم که این بها میتواند چیزی همچون از دست دادن شغل، از دست دادن همسر و یا ترد شدن توسط جامعهٔ رو به رشد پیرامونمان باشد. به عبارت دیگر، در دنیای امروز ما باید به طور مداوم دانستههای قدیمی خود را Unlearn کنیم و دست به Relearn کردن چیزهای جدید بزنیم که این مهم جز با به چالش کشیدن تفکرات، ذهنیتها، دانستهها، باورها و فرضیاتمان در مورد چیزهایی که والدینمان به ما یاد دادهاند، در مدرسه یاد گرفتهایم، رسانهها به خصوص «سدا و صیما» به خوردمان داده، پارادایمهای سنتی و دیگر چیزهایی از این دست ممکن نیست (توصیه میکنیم برای درک بهتر این موضوع، به مقالهٔ پارادایم چیست و پارادایم ها چگونه در ذهنمان شکل میگیرند؟ مراجعه نمایید.)
همچنین نیاز به توضیح نیست که Unlearn کردن باورها و اعتقادات قدیمی یکی از دشوارترین کارها است چرا که باورهای ما رفتارهایمان را تشکیل میدهند و اگر بخواهیم برخلاف باورهایمان زندگی کنیم، به طور حتم خیلی دوام نخواهیم آورد. در واقع، وقتی که ما باور داریم کاری را درست انجام میدهیم، هر روش دیگری که در تضاد با باور ما باشد غلط تلقی میگردد که در چنین شرایطی قصد داریم برخی باورهایمان را Unlearn کنیم که کاری بسیار سخت و دشوار است؛ چه رسد به جایگزین کردن باورهای کهنه با برخی باورهای جدید!
با این تفاسیر، نیاز به توضیح نیست که منظور از Unlearning کسب مهارتهای جدید نیست بلکه ترک یک ایده، طرز تفکر، مهارت و … است که برای روشنتر شدن این مسأله، یک مثال از دنیای واقعی میزنیم. فرض کنیم خانهای خریداری میکنیم که دیوارهای آن کاغذدیواری است اما دوست داریم که دیوارهای خانه رنگآمیزی شوند. برای این منظور، ابتدا میبایست کاغذدیواریها کاملاً برداشته شوند (Unlearning) تا بتوان روی دیوارها رنگآمیزی کرد (Relearning) که در غیر این صورت فرایند رنگآمیزی به درستی اتفاق نخواهد افتاد (البته به خاطر داشته باشیم که ممکن است Unlearning از لحاظ روانشناختی اصلاً اتفاق نیافتد بلکه ما صرفاً برچسب نامعتبر روی ایدههای قدیمی خود زده و با خود متعهد میشویم که دیگر از آنها استفاده نکنیم. علاوه بر این، به خاطر داشته باشیم که Unlearning هرگز بدان معنا نیست که همهٔ داشتههای خود را بیرون بریزیم بلکه بدان معنا است که از تغییر با آغوش باز استقبال کنیم؛ همانطور که وقتی از محل کار قبلی به محیط جدیدی وارد میشویم و میبینیم که کلیهٔ فرایندها متفاوت هستند و مجبور میشویم که از قوانین جدید تبعیت کنیم، در فرایند یادگیری هم دقیقاً همینطور است.)
کلام آخر
Learning چیزی است که هم در محیط خانواده و هم در محیطهای آموزشی همچون مَهد، مدرسه، دانشگاه و غیره اتفاق میافتد که در برخی موارد منجر به انتقال آموزههای اشتباه به افراد میشود (شاهد این ادعا هم اینکه در کتاب فارسی اول دبستان ایران دورنمایههای پذیرش، انفعال، تسلیم و چیزهایی از این دست به کودک خورانده میشود.) حال آنکه فرایند Unlearning بایستی توسط خود فرد استارت خورده و شخص بخواهد که چیزی را از ذهنش پاک کند تا در نهایت بتواند از طریق Relearning، آموزههای جدید را جایگزین دانستههای قبلی و اصطلاحاً Out of Date خود کند.
حال نوبت به نظرات شما میرسد. چقدر اعتقاد دارید که برای عقب نماندن از قافلهٔ دنیای فناوری باید ایدهٔ الوین تافلر را به کار بست به علاوه اینکه چه راهکارهایی برای فرایند Unlearn کردن آموختههای قبلیمان توصیه میکنید؟ نظرات، دیدگاهها و تجربیات خود را با سایر کاربران سکان آکادمی به اشتراک بگذارید.