امروز دادهها چالش جدیدی را پیش روی شرکتها قرار دادهاند و بحث دادهها آنقدر مهم شده است که اکثر شرکتها به دنبالش هستند. اگر بخواهیم یک مقایسهٔ ساده داشته باشیم با عصرهای پیشین، باید گفت که در عصر دانش و فناوری، دادهها مانند نفت خام هستند. در دوران گذشته مانند عصر صنعتی، کشورهای دارای نفت خام سرمایهدار محسوب میشدند و کشورهایی که توانایی استخراج آن را داشتند جزو کشورهای موفق بوده و کشورهایی که توانایی تبدیل آن به فراوردههای نفتی مختلف را داشتند، کشورها پیشرفتهٔ جهان لقب میگرفتند. با این تفاسیر، به نوعی میتوان گفت که در عصر دانش، دادهها نقش نفت خام را بازی میکنند به طوری که شرکتهای دارای دادههای عظیم در آیندهای نه چندان دور دارای پتانسیل و سرمایهای عظیم خواهند شد. شرکتهایی که توانایی پردازش و تبدیل این دادهها به اطلاعات کاربردی و ارزشمند را دارند، شرکتهای پیشرفتهتر و نهادهایی که توانایی استفاده و به کار بستن این پتانسیل را در کسبوکار خود دارند نیز به زودی به شرکتهای فوقثروتمندی تبدیل خواهند شد.
برخلاف سوختهای فسیلی، دادهها یکبار مصرف نیستند و در صورتی که به خوبی مدیریت شوند، میتوانند به مرور زمان ارزشمندتر هم گردند که در چنین شرایطی شاید بتوان آن را با انرژیهای برگشتپذیر مانند انرژیهای خورشیدی، باد و ... مقایسه کرد (البته مانند همهٔ انرژیهای مصرفی فعلی، از دادهها میتوان برای بیش از یک هدف مشخص استفاده نمود و چنین چیزی فقط منوط به این است که دادهها به درستی پردازش و فراوری شوند.)
به هر حال، با یک تکنولوژی مشخص و با برخورداری از مهارتهای مورد نیاز میتوان دیتای خام را کاربردی کرد و با یک فرایند مستمر و روبهرشد نیز میتوان ارزش دادهها را با تبدیل آنها به اطلاعات و دانش افزایش داد و این میتواند یک مسیر مستمر و بدون پایان باشد. در واقع، همانطور که نفت خام به خودی خود مورد استفاده قرار نمیگیرد و در صورت پالایش مناسب میتواند تبدیل به سوخت مورد نیاز خودرو یا جِت شود، دادهها نیز میتوانند با پالایش مناسب به اطلاعات ارزشمندی تبدیل شده و با قرارگیری چارچوب خاصی، مورد استفاده قرار گیرند.
شرکتها برای رسیدن به حداکثر توان ارزشآفرینی از دادهها بایستی یک استراتژی هدفمند و مشخصی داشته باشند؛ جمعآوری دادهها، مرتب کردن و همچنین تجزیه و تحلیل آنها میبایست با اهداف کسبوکارهای مختلف همراستا بوده و شرکتها با دقت بسیار برای رسیدن به اهداف خود، در مسیر مشخص و صحیحی گام بردارند (هر شرکتی در چرخهٔ حیات خود در حال تولید دادههای بسیار زیادی است که اگر به صورت منظم و هدفمند برای آنها برنامهریزی داشته باشد، میتواند بیشترین بهره را از این مواد خام ببرد.)
برای رسیدن به حداکثر بهرهمندی از دادهها، شرکتها باید بازنگری در نحوهٔ ایجاد، ویرایش و ذخیرهسازی دادهها در کسبوکار خود داشته باشند؛ آنها بایستی معماری و استانداردهای مرتبط با دادهها و فرایندهای خود را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و همچنین به کیفیت دادههای تولید شده توجه ویژهای داشته باشند. همچنین در هر بخش و هر فاز از پروژهها، میبایست به مدیریت صحیح فرایندهای فوقالذکر دقت کنند به طوری که میتوان گفت با این طرز تفکر است که میشود به این نتیجه رسید که دادهها حتی میتوانند از نفت خام، که طلای سیاه نام گرفته، هم ارزشمندتر باشند.
Gartner، که یک مؤسسهٔ تحقیقاتی معتبر بینالمللی میباشد، اعلام کرده است که نرخ رشد اطلاعات در جهان به صورت سالیانه 59٪ است که به طور مثال، شرکت بزرگی همچون گوگل در حال حاضر در حال پردازش بیش از 600 پتابایت داده به صورت ماهیانه است. برخی از سازمانها به صورت ماهیانه در حال ذخیرهسازی یک پتابایت داده (یک میلیون گیگابایت یا هزار ترابایت) هستند که این عدد در سالهای گذشته، نرخ رشدی بین 16٪ تا 29٪ داشته است.
دادههای جدید میتوانند موجب افزایش میزان هوشمندی شرکتها در مواجه با مشتریانشان شوند اما در عین حال، تولید بیش از حد دادههای جدید و عدم برنامهریزی برای استفادهٔ صحیح از آنها با استفاده از ابزارهای مناسب میتواند موجب از بین رفتن پتانسیل شرکتها برای سودآوری بیشتر شود.
در واقع، آمارهای جهانی حاکی از آنند که شرکتها در سال 2010 چیزی حدود 3.2 میلیارد دلار برای کلان دادهها هزینه کردهاند و با یک روند رو به رشد در سال 2015، این عدد به 16.9 میلیارد دلار رسید. همچنین این آمارها نشان میدهند که 80٪ شرکتهای آینده توانایی استفاده از کلان دادهها را نداشته و در این مبحث با شکست مواجه خواهند بود!
کسبوکار شما چگونه میتواند از این پتانسیل بهرهبرداری کند؟
پاسخ ساده است؛ همکاری با شرکتهای همکار که توانایی طراحی و پیادهسازی یک استراتژی مناسب برای تبدیل بیگ دیتای تولید شده توسط شرکت شما به ارزش افزوده را داشته باشند. در واقع، با کمک این شرکتها شما دارای یک چارچوب مشخص و یک نقشهٔراه کاربردی خواهید بود و تمامی برنامههای مدیریتی خود را بر این برنامهریزی منوط خواهید کرد تا بیشترین بهره را از پتانسیل دادههای خام خود و تبدیل آنها به داراییهای ارزشمند ببرید.
همچنین نکتهٔ حائز اهمیت دیگری وجود دارد و آن هم اینکه دادههای جمعآوری شده باید کاملاً منطبق بر استراتژیهای کلی کسبوکار شما باشند. به عبارتی، باید بدانید هدف شما و کسبوکارتان آیا اساساً
- جستجو است: پیدا کردن یک سوزن در حجم عظیمی از دادهها، دادههایی که بدون برنامه ذخیرهسازی شدهاند و محتوایی که شکل مشخصی ندارد؟
- ایماژی بزرگ است: ایجاد یک درک کلی با استفاده از کنار هم قرار دادن قطعات مختلف دادهای؟
- پیگیری و پیشبینی است: شناسایی الگوهایی در طول زمان و پیشبینی یک روند در آینده؟
- تصمیمگیری است: شیرجه زدن در حجم عظیمی از دادهها برای اتخاذ بهترین تصمیم در زمان واقعی یا زمانی نزدیک به زمان واقعی؟
درک قویتر این اهداف به شما کمک میکند تا در کسبوکارتان شاهد موفقیتهای بیشتری باشید و اهمیتی هم ندارد که کدام رویکرد را انتخاب میکنید (حتی مهم نیست که کلان دادههای خود را با نفت خام مقایسه کنید یا با باد، انرژی خورشیدی و غیره) بلکه چیزی که واضح است، نیاز به متخصصان بینرشتهای است تا بتوان استخراج، تصحیح و مدیریت دادهها را در هر مرحله از چرخهٔ زندگی کسبوکار به درستی انجام داد. با استفادهٔ صحیح از دادهها و تبدیل آنها به اطلاعات و دانش کاربردی و ارزشمند، شرکتها میتوانند از #هوش تجاری استفاده کرده و تصمیمات بهتر و مؤثرتری برای آینده اتخاذ کنند.