احتمالاً تا به حال اسم یکی از بزرگان عرصۀ تکنولوژی به نام Robert Taylor را اصلاً نشنیدهاید و این در حالی است که وی نوآوریهای بسیاری منجمله همین اینترنتی که هر روزه استفاده میکنیم را ابداع کرده است که در مقالهٔ تحت عنوان Robert Taylor: آشنایی با مرد تأثیرگذار در شکلگیری اینترنت به طور اجمالی به بررسی فعالیتهای وی پرداختیم اما در این مقاله قصد داریم نگاهی دقیقتر به فعالیتهای علمی وی و همچنین تیمهای اجرایی تاثیرگذاری که توانسته در سیلیونولی دور هم جمع کند داشته باشیم.
وقتی که از Eric Schmidt، یکی از مدیران ارش گوگل و کسی که در آزمایشگاه علوم کامپیوتر آقای تیلور واقع در سیلیکونولی به عنوان دانشجو کار کرده در رابطه با تیلور پرسیده شد، پاسخ داد که آقای تیلور تقریباً به نوعی تمام چیزهایی را که ما امروزه در خانه و محل کار استفاده میکنیم، اختراع کرده است!
آقای تیلور در سال 1961 به عنوان مدیر پروژهای در #ناسا، سرمایهگذاریها را به سمت یک مهندس کامپیوتر به نام Douglas Engelbart سوق داد و وی هم این پول را در راه اختراع دیوایس ماوس صرف کرد. وی پنج سال بعد، در شرکت Arpa (که امروزه به نام Darpa شناخته میشود)، سنگ بنای اختراع اینترنت را گذاشت. او مدیرش را متقاعد کرد تا 500 هزار دلار از پول مالیاتدهندگان را صرف ساخت یک شبکهٔ کامپیوتری کند؛ این شبکه در آن زمان Arpanet نامیده میشد که نسخهای ابتدایی از اینترنتی است که امروزه میشناسیم که در نهایت، در سال 1972، کامپیوترهای پیشرفتهٔ شخصی را در شرکت Xerox ابداع کرد.
شاید کارآفرینان و افراد اصلی در بیشتر مواقع مورد توجه اخبار در رسانهها باشند، اما تاریخ نشان داده است که تیمها و شبکههایی که در کنار آنها حضور دارند، موتور اصلی پیشبرندهٔ نوآوری در سیلیکونولی بودهاند و این چیزی است که هیچکس بهتر از آقای تیلور آن را درک نکرد. در همین راستا، تقریباً همردیف اختراعات مختلف، Robert Taylor یکی از بهترین تیمهای فنی را در تاریخ تکنولوژی پیشرفته تشکیل داد و آنها را سالها در کنار هم نگاه داشت.
در هر نسلی از تاریخ جوان اما تأثیرگذار سیلیکونولی، گروهی از ذهنهای برتر در قالب یک تیم اثرگذاری خود را داشتهاند و پس از آن هر یک از اعضاء به دنبال راه خود رفته و شرکتها یا ایدههای جدیدی را خلق کردهاند. شاید معروفترین و جدیدترین مثال در این زمینه گروهی باشد که مافیای پیپَل نامیده میشد؛ افرادی که PayPal را ساختند و پس از آن به خلق یا رهبری سازمانهایی مانند Tesla و SpaceX (ایلون ماسک)، LinkedIn (رید هافمن)، Yelp (جرمی استاپلمن و راسل سیمونس) و ... پرداختند.
اما قبل از PayPal، شرکتی تحت عنوان Sun Microsystems وجود داشت که به کار سختافزار و نرمافزار کامپیوتری میپرداخت و زبان برنامهنویسی جاوا که در این کمپانی ابداع شد، کماکان زیرساخت میلیونها اپلیکیشن است و این در حالی بود که اعضای اصلی این شرکت شامل مدیران سابق گوگل، یاهو و موتورولا میشدند؛ اما در دههٔ 1960، هستهٔ اصلی قدرت آن روزها، شرکت Fairchild Semiconductor بود. این شرکت اولین شرکت موفق سیلیکونولی بود که بعداً صنعتی نوپا از روی نام همین شرکت شکل گرفت (صنعت نیمهرساناها) و افرادی که به تنهایی این تیم را تشکیل دادند شامل Robert Noyce (یکی از مخترعین میکروچیپ)، Gordon Moore (همه وی را به خاطر قانون معروف Moore’s Law میشناسند) و Eugene Kleiner (بنیانگذار Kleiner Perkins Caufield & Byers)، یکی از بزرگترین شرکتهای سرمایهگذاری میشدند. دهها شرکت توسط گروه Fairchild تأسیس شد که از میان آنها میتوان به نامهایی مانند Intel ،National Semiconductor و AMD اشاره کرد.
برای نسل شرکتهای تکنولوژی در دههٔ 1970 و ابتدای 1980، هستهٔ اصلی در Xerox PARC تشکیل شده بود که رهبر آن رابرت تیلور بود. آزمایشگاه تیلور آنچنان سطحبالا بود که Donald Knuth، پروفسور دانشگاه استنفورد، آن را بهترین تیم متشکل از دانشمندان کامپیوتر که تا به امروز در یک سازمان جمع شدهاند، نامید. Computer Science Laboratory آقای تیلور در همکاری نزدیک با Systems Science Laboratory، بنیانگذاران و یا تکمیلکنندگان بسیاری از نوآوریهای مرتبط با محاسبات جدید مانند رابط گرافیکی (GUI)، آیکانها، منوهای پاپآپ، روشهای کات و پیست، همپوشانی پنجرهها، نمایشگرهای بیتمپ، برنامههای پردازشگر ورد ساده و تکنولوژی شبکههای Ethernet بودند به طوری که وقتی استیو جابز در سال 1979 از Xerox PARC دیدن کرد، اینها نوآوریهایی بودند که او با حیرت مشاهده کرد و چندی نگذشت که از آنها در کامپیوترهای لیسا و مکینتاش استفاده کرد.
میتوان آقای تیلور را همچون یک مربی ورزشی در نظر گرفت که نوآوری، علاقه و احساس را به تکتک اعضای تیم تزریق کرده بود تا الهامبخش هر کسی باشد که با او کار میکرد. Alan Kay، دانشمند کامپیوتر که با تیلور در شرکت زیراکس کار میکرد و پس از آن به اپل و آتاری رفت، میگوید:
زمانی که روی موضوع بسیار سختی کار میکنید و انرژیتون رو از یک تیم کوچک و به صورت درست دریافت میکنید، این قضیه اصلاً قابل توصیف نیست و به نوعی مثل عشق میمونه. اصلاً خود عشقه! شما تلاش میکنین تا چیزی رو که زنده نیست، زنده کنین!
گروه آقای تیلور، مانند هر گروه مهم دیگری در سیلیکونولی، کار خود را در یک جای جدید ادامه دادند. زمانی که تیلور در سال 1983 از زیراکس بیرون انداخته شد، 15 نفر از محققین برتر همراه او رفتند تا Systems Research Center را در پالو آلتو پایهگذاری کنند و اینجا بود که یک تیم عالی دیگر شکل گرفت.
آقای تیلور در زمان حیاتش، خانهای محقر در تپههای بالای سیلیکونولی داشت! جایی که وقتی یک مهمانی میگرفت، شرکتکنندگان این ضیافت ممکن بود یک دانشمند برجستهٔ گوگل، محققان برتر مایکروسافت، تعدادی از برندگان جایزه تورینگ (که به عنوان جایزهٔ نوبل در علوم کامپیوتر شناخته میشود) یا دانشمندان برتر علوم کامپیوتر از بهترین سازمانهای تحقیقاتی دنیا باشند. در آخرین ایمیلی که تیلور برای دوستان و همکاران خود قبل از مرگ فرستاد، سخن از «نشستن بیرون گود» و شاهد تغییر دادن جهان توسط اعضای تیمش کرده بود. وی در این نامه نوشت بود:
شما کاری رو کردید که اونها میگفتن شدنی نیست، شما چیزهایی رو خلق کردین که اونها نمیتونستند ببینند یا تصورش رو هم بکنند!
تیلور همچنین تلاش بسیاری کرد تا جایزهای برای تقدیر از نوآوری تیمی طراحی کند؛ او معتقد بود که هیچ نوآوریای نمیتواند توسط یک نفر خلق شود. او همواره یک ضربالمثل ژاپنی را استفاده میکرد که میگوید «هیچکدام از ما به باهوشی همهٔ ما نیست.» که به نظر میرسد وصیتی کوتاه اما تأثیرگذار از جانب Robert Taylor برای کارآفرینان و مدیران استارتاپهایی است که قصد دارند دنیا را تغییر دهند!