در جوامع مختلف، از غربی گرفته تا شرقی، همواره هنرمندان از جایگاه ویژهای در میان عموم برخوردار بودهاند و در واقع این افراد عادی بودهاند که منجر شدهاند برخی هنرمندان نامآور شوند و برخی دیگر از صحنهٔ روزگار حذف گردند. آنچه در این پست قصد داریم مورد بررسی قرار دهیم، نگاه آسیبشناسانهٔ تیم توسعهٔ نرمافزار شرکت داده پرداز پویای شریف به مسأله تولید نرمافزار در داخل ایران است بدین شکل که خواهیم دید چرا نتوانستهایم هنری همچون توسعهٔ نرمافزار را همانند فرش، مینیاتور، صنایع دستی و بسیاری هنرهای ارزشمند ایرانی دیگر به جهان عرضه کنیم!
صنعت سینما چگونه تماشاچی را به گیشه میکشاند؟
برای درک بهتر موضوع، مثالی بهروز از دنیای واقعی میزنیم. صنعت سینما یکی از هنرهای ارزشمند و سودآور فعلی کشورهای پیشرفته است که پایههای اصلی این صنعت را میتوان کارگردانان، تهیهکنندگان و هنرپیشگان در نظر گرفت. یک تیم تولید فیلم سینمایی بدون وجود مخاطب یا بهتر بگوییم تماشاچی، کاری از پیش نخواهد برد چرا که اگر کسی نباشد تا به سینما برود، تیمهای تولید فیلم هرگز قادر به کسب منافع مالی هنگفت نخواهند بود.
زمانی که تولیدکنندگان به اهمیت وجود مخاطب در کسب موفقیت یک فیلم پی بردند، تمام تلاش خود را به کار بستند تا یوایکس (تجربهٔ کاربری) خوبی برای تماشاچیان خود رقم بزنند که گاهی این تجربهٔ کاربری خوب با ایجاد فیلمنامهٔ خوب، خشونت، سکس، هیجان و … در تولید فیلم ایجاد میگردد و تیم تولید ناگزیر است از این آیتمها در فیلمش استفاده کند که در غیر این صورت ممکن است فیلم نتواند مخاطبین را به گیشه بکشاند.
به عنوان یک مثال صنعت سینمای ایران، میتوان بهرام رادان را نام برد که یکی از بازیگران توانمند داخلی میباشد که به خاطر وجود مخاطب است که شهرت عام پیدا کرده است. اگر ایشان همچون برخی از سایر هنرمندان جایگاه مردمی نداشت، نه تنها فیلمهایی که در آن بازی میکرد فروش نمیکردند، بلکه شرکتهای بزرگ نیز حاضر به استفاده از برند شخصی وی در تبلیغاتشان نبودند.
نگاه شرکتهای سیلیکونولی به توسعهٔ نرمافزار چگونه است؟
امروزه در کشورهای مترقی و مناطقی همچون سیلیکونولی میبینیم که به توسعهٔ اپلیکیشن بیش از آنکه به شکل یک مهارت فنی دیده شود، همچون یک هنر نگاه میشود و برنامهنویسان هم هنرمندان این عرصه قلمداد میشوند و شاهد این ادعا هم برخی شبکههای اجتماعی همچون توییتر، اینستاگرام و غیره که توانستهاند به یک جایگاه عظیم مردمی نه تنها در کشور تولید کنندهٔ آنها، بلکه در سراسر دنیا برسند. مدیران این دست کمپانیها به خوبی دریافتهاند که بدون وجود کاربر، هیچ حرفی برای گفتن نخواهند داشت و همچون برخی کارگردانان که برای ارضای احساسات مخاطبین خود دست به هر کاری میزنند، توسعهدهندگان این نوع اپلیکیشنها نیز تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا نیازهای کاربران را دریافته، سپس آن را به سادهترین، ارزانترین، بهینهترین و حرفهایترین شکل ممکن در اختیار اصطلاحاً End-user قرار دهند.
یک فیلم سینمایی خوب، فیلمی است که پیش از هر چیز از یک سناریوی خوب برخوردار باشد به طوری که با شروع فیلم تماشاچی در فضایی قرار میگیرد که درگیر فیلم میشود و گاهی اوقات چیپس و پفکی که با خود به همراه آورده را فراموش میکند چرا که فیلمنامه آنقدر قوی است که تماشاچی را از دنیای واقعی خود خارج میکند.
در هنری همچون توسعهٔ نرمافزار که توسط تیمهای حرفهای پیادهسازی میشود نیز شاهد چنین سناریوهایی هستیم. در واقع، تیم توسعهٔ نرمافزار به نیازهای تماشاچی یا بهتر بگوییم کاربران فکر کرده، دغدغههای ایشان را به خوبی درک نموده، به خوبی میداند که لذت کاربر در چیست، چه موقع به هیجان میآید و از همه مهمتر اینکه میداند که چگونه میتواند عنان کاربران را در دست گیرد و به نوعی ایشان را به سرویس خود معتاد سازد که در نهایت هم کاربر و هم توسعهدهنده از این اثر هنری راضی هستند؛ یکی با رفع نیازهایش و دیگری با کسب منافع مالی هنگفت (برای درک بهتر این موضوع، به مقالهٔ عادتسازی: راهی به منظور کسب موفقیت در فضای آنلاین مراجعه نمایید.)
به نظر میرسد کاری که چنین تیمهای نرمافزاری انجام میدهند دسته کمی از کار یک هنرمند نداشته باشد. در حقیقت، همانگونه که هنرمندان بدون حضور هنردوستان گمنام خواهند ماند، توسعهدهندگان نرمافزار نیز بدون وجود کاربر، کار به جایی نخواهند برد. توسعهٔ اپلیکیشن یا جزئیتر بگوییم طراحی رابط کاربری یک کار کاملاً هنری است و شاید به همین دلیل است که تیمهای حرفهای توسعهٔ نرمافزار برای تولید یک نرمافزار به هیچ وجه به تیم فنی اکتفا نکرده و کسانی را در کنار خود دارند که میدانند هنر چیست و از آن مهمتر میدانند که کاربران بالقوه برای چه نوع هنری ارزش قائل هستند (نرمافزاری که نتوان به آن به شکل یک اثر هنری نگاه کرد، همانند هنرمندی است که نه تنها هیچ شرکتی برای تبلیغاتش از وی بهره نخواهد گرفت، بلکه در پرداخت هزینههای جاری زندگی خود نیز دچار مشکل است چرا که هیچگونه مخاطبی ندارد!)
فضای تولید نرمافزار در داخل کشور چگونه است؟
متأسفانه گاهی در اکوسیستم نرمافزاری داخل کشور دیده میشود که در بسیاری از مواقع تیمهای توسعهٔ نرمافزار به کار خود اصلاً به شکل یک اثر هنری نگاه نمیکنند که قرار است در دید مخاطبین ارزشمند تلقی شود. زیاد میبینیم که تولید نرمافزار کاری همچون تولید مثلاً یک کالای مصرفی است بدین صورت که کارفرما نرمافزاری را سفارش میدهد سپس مجری اجرای طرح یا شرکت نرمافزاری هم اقدام به پیادهسازی آن میکند و درست است که این نرمافزار به خوبی کار میکند، اما به سختی میتوان اثری از زیباییشناسی در آن یافت!
اساساً مهمتر از طرح مشکل، یافتن یک راهکار برای مشکل و مشکلات پیشرو است. ایجاد تفکر هنری در ذهن برنامهنویسان تا بتوانند در نهایت یک اثر هنری فاخر نرمافزاری تولید کنند کاری نیست که با خود بگوییم از امروز شروع میکنیم بلکه این فرایند نیازمند تحقیقات گستردهٔ جامعهشناسی، رفتارشناسی، نیاز بازار و از همه مهمتر اعتقاد پیدا کردن به خلق یک اثر باکیفیت است.
ما توسعهدهندگان نرمافزار باید در نهایت به جایی برسیم که همچون یک هنردوست که شاید دقایقی طولانی در فرهنگسرا به یک اثر هنری خیره شود، محصولی هنری/فنی خلق کنیم که کاربران از دیدن، استفاده و عضویت داشتن در آن لذت ببرند و این حس لذت بردن از یک محصول است که گاهی میتواند سرنوشت یک نرمافزار را تعیین کند چرا که وقتی کاربری از محصول تولیدی ما لذت ببرد، مسلماً به سایر کاربران پیشنهاد استفاده از آن را خواهد داد که در نهایت همچون هنرمندی میشویم که شهرهٔ خاص و عام میشود.