Jeff Bezos، بنیانگذار و مدیرعامل شرکت آمازون، در نامهٔ سالانهٔ خود در سال ۲۰۱۸، دستور قبلی خود مبنی بر ممنوعیت استفاده از پاورپوینت در جلسات کاری #آمازون را تکرار کرد و این در حالی است که توجه به این نکته که مدیرعامل این کمپانی بزرگ چه چیزی را جایگزین استفاده از پاورپوینت نموده است، میتواند دیدگاه خوبی را در اختیار مدیران و رهبران شرکتها و استارتاپها قرار دهد.
جف بزوس در این نامه و همچنین در بحث اخیر خود در انجمن رهبری در Bush Center گفت که ساختار روایی (داستانگویی) از پاورپوینت به مراتب تاثیرگذارتر است. با این دستور بزوس، هیئت رئیسهٔ جدید در جلسات بعدی خود با تغییری ناگهانی مواجه خواهند بود زیرا به جای خواندن نکات مهم و لیستوار در اسلایدهای پاورپوینت، همه در سکوت سرجای خود نشسته و به مدت ۳۰ دقیقه یک یادداشت روایی چند صفحهای را مطالعه خواهند نمود؛ یادداشتی با جملات، عناوین، فعلها و نامهای واقعی و وقتی تکتک افراد حاضر در جلسه خواندن یادداشت را به پایان رساندند، بحث در مورد آن آغاز خواهد شد! در پاسخ به این سؤال که چرا پاورپوینت برای برگزاری جلسات خوب نیست؟ جف بزوس به چندین نکته اشاره کرده است که عبارتند از:
سازگاری بیشتر مغز انسان با داستان و روایت
از نظر انسانشناسان (Anthropologists) موفقیت انسان در به دست گرفتن کنترل آتش، نقطهٔ عطفی در توسعهٔ بشریت به حساب میآید. با دستیابی به این موفقیت بزرگ، اجداد ما قادر به پختن غذا بودند که این خود به تنهایی دستاورد بسیار بزرگی بود. با این حال، دستیابی به آتش پیامد مهم دیگری نیز در بر داشت و آن جمع شدن انسانها به دور آتش و روایت داستان بود! آنها با این داستانهای اولیه، دستورالعملها و یا هشدارهایی را در اختیار دیگران قرار میدادند و به این ترتیب افراد قبیله میتوانستند از این داستانها برای مواجهه با موقعیتهای بعدی خود الهام بگیرند.
پژوهشهای دانشمندان علوم اعصاب نشان داده است که ساختار مغز انسان با داستان سازگار شده است. ما دنیای اطرافمان را با روایت و داستان پردازش میکنیم و به شیوهٔ داستانی سخن میگوییم و نکتهٔ مهمی که برای رهبران میتواند حیاتی باشد این است که اگر نکات به صورت روایی (داستانی) بیان شود، افراد آنها را بهتر به خاطر سپرده و آسانتر به یاد میآورند.
متقاعدکنندگی و آموزندگی بیشتر داستان
بیش از ۲۰۰۰ سال پیش، ارسطو گفته است که هر درسی برای اینکه تأثیرگذار باشد، باید از سه عامل بهره ببرد که عبارتند از Logos، Ethos و Pathos. در واقع، Ethos عبارت است از شخصیت و اعتبار و Logos همان منطق و دلیل بحث است؛ با این وجود، این دو عامل در نبود Pathos که به معنی احساسات است، کاملاً بیاهمیت و ناکافی هستند!
احساسات به هیچ عنوان چیز بدی نیست؛ چرا که بزرگترین جنبشها در طول تاریخ بشر توسط رهبرانی شکل گرفتهاند که خواستههای منطقی را با احساسات آمیختهاند که از آن جمله میتوان به آبراهام لینکلن، مارتین لوترکینگ و جان اف. کندی (که علم و احساس را به هم آمیخت تا پروژهٔ پرتاب آپولو به ماه را پیش ببرد) اشاره نمود.
عصبشناسان دریافتهاند که احساسات سریعترین مسیر برای دستیابی به مغز انسان است؛ بنابراین اگر میخواهید دیدگاه شما به سرعت بین مردم پخش شود، برای انتشار آن به دیگران، وسیلهای سریعتر از داستان نخواهید یافت. دقیقاً به همین دلیل است که جف بزوس ایمیلهای مشتریان را شخصاً مطالعه نموده و آنها را به مدیران مرتبط ارسال میکند تا جایی که وی اعتقاد دارد:
برای داشتن دید درست نسبت به مشتری، دونستن داستانهای اونها مهمتر از آگاهی داشتن از اطلاعات شخصیشون هست.
در آمازون معیارهای متعددی برای ارزیابی میزان موفقیت مورد استفاده قرار میگیرد. بزوس معتقد است که برای موفقیت باید Logos (دادهها) با Pathos (روایتها) هماهنگ باشد؛ اما هرگاه نتیحهٔ بررسی این معیارها با روایت و داستانهای مشتریان همخوانی نداشته باشد، روایت مشتری مبنای قضاوت قرار داده میشود و این درسی است که باید مدیران آن را به کار گیرند و به مدیران بعدی نیز بیامورند.
لیست ابزاری بَد برای انتقال ایده
خوب است بدانید که جف بزوس، ایلون ماسک، ریچارد برنسون و بیشتر سخنرانان تأثیرگذار دنیا از به اصطلاح Bullet (آیتمهای نشاندار شده) و نکات لیستوار هرگز استفاده نمیکنند. همچنین این نکته را به خاطر داشته باشید که آیتمهایی که به صورت بولِت در معرض دید مخاطب قرار میگیرند اصلاً الهامبخش نیستند؛ ولی در عین حال یک داستان خوب میتواند تأثیرگذار، الهامبخش و نافذ باشد.
به عبارت سادهتر، مغز ما برای به خاطر سپردن نکات مجزا و نشاندار شده بر روی اسلایدهای پاورپوینت ساخته نشده است. در همین راستا، عصبشناسان میگویند هنگامی که ما تصویر شییٔ یا موضوعی را میبینیم (نسبت به زمانی که صرفاً متنی را در مورد آن موضوع یا شییٔ از روی اسلاید میخوانیم)، آن را آسانتر به خاطر میآوریم و این بدان معنا است که تصاویر نسبت به متن خالی تأثیرگذارتر هستند. بنابراین اگر خواستید مفاهیم، اطلاعات و دیدگاهها را از طریق پاورپوینت به دیگران منتقل کنید، حداقل سعی کنید بیشتر از تصاویر بهره برده و به هیچ عنوان از بولِت استفاده نکنید (در زبان انگلیسی مثلی داریم با این مضمون که A picture is worth a thousand words که مهر تأییدی است بر اهمیت استفاده از تصاویر.)
سخن آخر اینکه داستانها اطلاعات را به مخاطب منتقل میکنند، الهامبخشاند و ابهامات را برطرف میکنند و همهٔ این موارد ابزارهایی هستند که هر کارآفرینی به آنها نیاز دارد (به طور مثال، میتوانید با مراجعه به مقالهٔ از یک مهمانی تا ورود به دنیای برنامهنویسی و خلق سکان آکادمی، روایتی را بخوانید که دربرگیرندهٔ داستان شکلگیری این سایت است.)