همانطور که در مدل مشاهده می کنید تمامی سلسه مراتب یک ساختار سازمانی دارای بدنه اصلی ساختاری هستند که یک سازمان یا شرکت نیازمند این مدیریت ها در بدنه اصلی و ساختار سازمانی خود است.
مدل آدمک سهیل رستمی
مدیرعامل که کل آدمک و ساختار است.
مدیریت داخلی یا کارشناس کنترل موجودی که مغز متفکر جریان است و وظیفه آن هماهنگ کردن مدیریت ها و جریان ها و گزارش هاست تا محصولی که تولید می شود از توزیع تا رسیدن به مصرف کننده سریعترین حالت ممکن را طی کند و با پیگیری رسیدن یک محصول به مشتری بین بخش های تولید، توزیع و انبار، فروش و ترویج و تحقیق و مالی هماهنگی های لازم را انجام دهد.
سازمانی موفق است که محصولش در سریعترین حالت ممکن به مصرف کننده برسد.
مدیریت امور مالی و حسابداری قلب و بدنه اصلی تمامی جریان های مدیریتی است و هزینه ها تا مسائل مرتبط دولتی مالیات ها و ارزش افزوده ها و جریان دادن به کارها به وسیله مدیریت مالی انجام می شود، در واقع پول نباشه هیچ چیز نیست.
مدیریت تولید (محصول) قطعا محصولی نباشد کاری شروع نمی شود، توسعه محصول و استفاده از مواد با کیفیت و تولید محصول با کیفیت بسیار مهم است.
مدیریت توزیع گوش سمت چپ که وظیفه انبارداری و لجستیک و حمل و نقل را برعهده دارد.
مدیریت تحول گوش سمت راست که وظیفه تحول و انتخاب مسیر های درست و ایجاد مزیت رقابتی و استانداردها برای سازمان را برعهده دارد.
مدیریت فروش و خدمات پس از فروش دست سمت راست که وظیفه ارتباط با مشتریان برای فروش و خدمات پس از فروش است و فروش از طریق کانال های ایجاد شده ، فروش ویزیتوری، فروش اینترنتی، فروش مستقیم و غیر مستقیم.
مدیریت بازاریابی، تبلیغات و ترویج دست سمت چپ که هدفش تبلیغ و ترویج و بازارشناسی، برندینگ، اعتبار بخشیدن، توسعه مارکتینگ، استفاده از روش های جدید تبلیغاتی، دیجیتال مارکتینگ.
مدیریت منابع و سرمایه نیروی انسانی پای سمت چپ که یکی از عنصرهای حرکتی یک سازمان است تا با انتخاب نیروی انسانی و تامین نیازهای مالی و قوانین کار باعث حرکت درست سازمان به اهداف شود.
مدیریت تحقیق و توسعه پای سمت راست که یکی دیگر از عنصر های حرکتی یک سازمان است تحقیق بازار و توسعه آن و عواملی که باعث پیشرفت و مزیت های رقابتی می شود را شناسایی می کند.
نتیجه گیری
مدل آدمک نشان می دهند هر قسمت از مدیریت های ساختاری برای یک سازمان بسیار حائز اهمیت می باشد که هر یک از اعضای بدن آدمک در صورتی که نباشد چه مشکلاتی برای سازمان ایجاد می کند ممکنه سازمانی ادعا کند که بدون استفاده از یکی از اعضای بدن می تواند به ماهیت خودش ادامه دهند ولی می دانیم که نمی شود بدون پا راه رفت و بدون دست عملی انجام داد و بدون فکر اقدامی کرد و بدون قلب و بدن زنده بود و بدون گوش و استفاده از تجربیات حرکت کرد و بدون مغز توسعه و پیشرفتی داشت و بدون خوردن، پوشیدن،خوابیدن و سیاستگذاری و تعاملات زنده ماند.
