در ورشکستگی کسب و کارها، آمار و نمودارها موضوع اصلی بحثها بوده است. در سال 2014، مطالعاتی در واشنگتن پست این ادعا را که از هر ده کسب و کار، نه تای آن با شکست مواجه میشود را کنار زد. چرا که این ادعا پایه و اساس آماری نداشت.
در حالی که کسب و کارهای کوچک دولتی هنوز به این اشاره دارند که فقط نیمی از کسب و کارها فراتر از پنج سال دوام میآورند.
این چنین است که یک شانس پنجاه پنجاه وجود دارد که اولین استارتآپ شما شکست بخورد. اگر این اتفاق برای شما افتاده است، بعید است که یک تجربه خوشایند بوده باشد. اما آیا بدین معناست که هر لحظه، پول و تلاشی که کردهاید هدر رفته است؟ البته که نه.
همانطور که هنری فورد میگوید: « تنها اشتباه واقعی آن است که از آن چیزی یاد نگیریم.»
چیزی که میتوانید از آن مطمئن باشید این است که از شکست خوردن یک استارتآپ انبوهی از درسها را میآموزید. هر کدام از آنها فرصتی را ارائه میدهد تا کارها را دفعه بعد بهتر و یا متفاوتتر انجام دهید و اینگونه شانس کسب و کار بعدی خود را طوری افزایش دهید که به کسب و کاری واقعا پیشرفته تبدیل شود.
اینجا 3 دلیل وجود دارد که ثابت میکند چرا در شکست خوردن استارتآپ اولیه شما خیریتی وجود دارد.
1. متوجه کارهایی میشوید که نباید برای آنها وقت و هزینه صرف میکردید.
غیر ممکن است که کسب وکاری را بدون اشتباه کردن از خاک بلند کرد و به سرانجام رساند. اتفاقا زمانی این مهم رخ میدهد که وقت گذاشتن، تلاش کردن، ایدهها و فعالیتها باعث پیشرفت شرکت نمی شوند.
فراموش کردن این موضوع و درخواست کمک از بقیه شرکتها راحت است. برای مثال یک کمپین تبلیغاتی بیفایده گوگل و یا حتی چرخ زدن بیهوده در اینستاگرام اگر به ادامه یافتن کسب و کار منجر شود، یک موفقیت تلقی میشود. اما اگر به شکست شرکت منتهی شود، این هدر دادن وقت و هزینه، توجه و تمرکز هشیارانه تری را به ارمغان میآورد.
این مورد مستدل، مجالی است تا شما یک فهرست قابل ملاحظه به نام "دوباره هرگز" داشته باشید. حتی اگر فقط در حافظه ذهن شما ذخیره شوند.
هر چیزی در آن فهرست، فرصت و مجالی است تا شما اشتباه مشابه پیشین را دوباره انجام ندهید. ممکن است این اشتباه توسعه دهنده وبی باشد که شما دوباره از آن استفاده نمیکنید؛ یا حتی اندوخته علمی باشد در مورد اینکه کدام استراتژیهای تبلیغاتی مؤثراند و کدام یک نیستند.
حال شما اندوختهای از آگاهیهایی دارید که تضمین میکند کسب و کار بعدی شما قابل اتکاتر، هدفمندتر و متمرکزتر باشد.
درابتدا شما باید روی کسب و کار، کار کنید قبل از آنکه کسب و کار برای شما کار کند.
Idwu koyenikan
2. شما میدانید چه چیزی صحیح پیش رفته است.
البته که شما چیزهای خوبی هم نصیبتان شده است. این مفهومی با ارزش است. یک راه نگاه کردن به این قضیه این است که استارتآپ بعدی شما میتواند به این صورت عمل کند که نسخهای اصلاح شده از استارتآپ اولیه شما باشد.
تمامی ایدهها، شیوههای کار و راههای تبلیغاتی که برای اولین بار نتیجه داده است را شما هم میتوانید بطور بالقوه آنها را بازسازی کنید. (البته به شرطی که کسب و کار مورد نظر با کسب و کار شما همسو باشد.) همچنین از آنجایی که شما قبلا این کارها را انجام دادهاید، برای بار دوم باید زمان کمتری را از شما بگیرد.
ممکن است مستندات، قراردادها، پایگاههای داده و چیزهای گوناگون دیگری وجود داشته باشند که شما میتوانید برای شرکت بعدی خود، آنها را در نظر داشته باشید. این کار میتواند نتیجه بزرگی در صرفه جویی وقت و هزینه داشته باشد.
تنها به این دلیل که کسب و کار شکست خورد بدین معنا نیست که منابع قابل توجهی وجود ندارند؛ بلکه شما باید همچنان تلاشهای اولیه خود را نشان دهید.
همانند درخواستها و ارتباطاتی که داشتید و تهیه کنندهها و شرکتهایی که از آنها استفاده کردید، شبکه ارتباطی هم هنوز اینجاست؛ و بار دیگر حالا یک شبکهی همکاری و معاونت است. شما واقعا میدانید با چه کسی دوباره کار کنید و چه کسی را پس بزنید.
3. شما یک درس با ارزش به واسطه برگشت از شکست به موفقیت، یاد گرفتهاید.
جور تولی یک نویسنده آمریکایی، میزبان برنامه تد و مؤسس مدرسه برایت ورکس سن فرانسیسکو است.
او میگوید: « ماندگاری و برگشت از شکست به موفقیت، فقط از فرصت داده شده به کار، در گذر از مشکلات سخت بدست میآید.»
این موضوع در استارتآپ هم صدق میکند.
کارآفرینانی که موفقیتهای بزرگی را در اولین کسب و کار خود بدست آوردند، در واقع یک چیز بسیار مهم و ارزشمند را در فرایند یادگیری خود از دست دادهاند؛ و این موضوع میتواند بازگردد و برایشان ایجاد مشکل نماید و بیتردید میتواند دستانداز ناگهانی در راه پیش روی آنها باشد.
بله، تماشای تعداد زیادی از کسب و کارهای دوست داشتنی که شکست میخورند میتواند ناراحت کننده و ناامید کننده باشند. اما از طرفی تلاش برای یافتن راهی دیگر، بدون شک کاری جسورانه و شجاعانه خواهد بود.
تقریبا ناگزیر است که فرایند و پیشرفت کار شما را تغییر خواهد داد و بدون شک طریقهی انجام کارها را هم تغییر میدهد.
من میتوانم شکست را بپذیرم، همهی آدمها در چیزی شکست میخورند. اما نمیتوانم تلاش نکردن را بپذیرم.
مایکل جردن
اما چیز بدی نیست اگر شکاک و کم باور باشید نسبت به چیزهایی که شرکتها ادعا میکنند، زمانی که سعی دارند چیزی را شما بفروشند، سرسختتر باشید زمانی که برای قیمت مذاکره میکنید یا در مورد مزایای آخرین مد روز فضای مجازی بدگمان باشید.
آخرین نقل قولی که برای جمعبندی این مقاله میخواهم استفاده کنم، از یک منبع ناشناس است که میگوید: « تنها شخصی که باید سعی کنی از آن بهتر باشی کسی است که دیروز بودهای.»
اگر شما بتوانید با این قانون پیش بروید و از شکست یک کسب و کار با تواضع و عزمی راسخ خود را بازیابی کنید، این مسئله میتواند شما را به خوبی برای تلاش بعدیتان سروسامان دهد.
تمامی کارهایی که به گونهای منجر به شکست کسب و کار شده، هنوز به مقدار زیادی ارزش دارند.
پس به جلو حرکت کن، در یک زمان روی یک چیز تمرکز کن و باید شانس بیاری تا دفعه بعد موفق شوی.