متأسفانه در این باره که ما انسانها چگونه یاد میگیریم تصورات اشتباه زیادی وجود دارد؛ اما جای شکرش باقی است که «علوم شناختی» به ما نشان میدهند یادگیری واقعاً چهطور اتفاق میافتد! در این فرایند، نخستین گام باید درک این واقعیت باشد که یادگیری تماماً با پیوندهای ذهنی عجین است و این همان چیزی است که در این مقاله قصد داریم مورد بررسی قرار دهیم. با سکان آکادمی همراه باشید.
یادگیری تماماً به پیوندها ارتباط دارد
در این رابطه افسانهای وجود دارد با این مضمون که ایدههای جدید را میشود مثل برگهها و پوشهها داخل کمد انبار کرد اما واقعیت این است که ایدههای جدید باید با دانستههای قبلی ما پیوند بخورند تا در ذهنمان ماندگار شوند؛ مثل قطعههای پازل که تا کنار هم چیده نشوند، نه تصویری شکل میگیرد و نه معنایی.
مطالعات زیادی تاکنون صورت گرفته است که حاکی از آنند که در میان گذاشتن ایدهها با مردم به تنهایی کافی نیست، بلکه باید بین ایدهها پیوند برقرار کنید که در ادامه طرق مختلفی که از آن طریق میتوان این کار را انجام داد آوردهایم:
- استعاره: به طور کلی، استعاره بدان معنا است که ایدههایتان را با چیزهای روزمره پیوند بزنید. به طور مثال، «مثل بنز کار کردن» یک استعاره است از اینکه کسی خیلی خوب کار کند.
- چندمنظوره بودن (چندرسانهای): این تکنیک روشهای مختلف فهم یک موضوع را شامل میشود به طوری که باید آنها را به یکدیگر ربط دهید. مثلاً برای درک بهتر مفهوم «پلنگ»، میتوانیم عکس این حیوان را مشاهده کنیم.
- رفع تصورات غلط: گاهیاوقات ما نیاز داریم تا آموختههای گذشتهٔ خود -که غالباً اشتباه هستند- را فراموش کنیم تا فضا برای ذخیرهسازی مفاهیم جدید باز شود. به طور مثال، خیلی از آدمها در بچگی با یکسری آموزهها، ضربالمثلها و گفتههایی روبهرو میشوند که ممکن است در طول زمان صحت و سقم آنها متزلزل شود (مثل کسانی که از بچگی با این ایده بزرگ میشوند که پول چرک کف دست است). برای کسب اطلاعات بیشتر پیرامون این موضوع، توصیه میکنیم به مقالهٔ مفهوم سواد در قرن ۲۱ام: برخورداری از مهارتهای Unlearn ،Learn و Relearn مراجعه نمایید.
از آموختههای خود استفاده کنید که در غیر این صورت از دستشان خواهید داد!
در این رابطه افسانهای وجود داد با این مضمون که مکرّرخوانی (Rereading) یک چیز مؤثر است اما واقعیت امر آن است که یادآوری (Recalling) مکرر مفاهیمی که یاد گرفتهایم، از اهمیت بیشتری برخوردار است. همچنین افسانهٔ دیگری وجود دارد بدین صورت که مغزچَپان کردن مطالب جواب میدهد اما در عین حال واقعیت این میباشد که بهتر است دانستههایتان را رها کنید تا هوایی بخورند!
آشنایی با اثر فاصلهگذاری (Spacing Effect)
یکی از یافتههای علوم شناختی که بارها به تأیید رسیده است، اثر فاصلهگذاری (Spacing Effect) است که نشان میدهد وقتی برای اولین بار با چیزی مواجه میشویم، آن را زود فراموش میکنیم؛ اما اگر در فواصل زمانی مختلف، مدام سعی کنیم آن چیز را برای خود یادآوری کنیم، بسیار بیش از مکرّرخوانی چیز یاد میگیریم:
همانطور که در تصویر فوق مشخص است، میبینیم هرچه فاصلهٔ مرور (Review) بیشتر باشد، در طول زمان پیوندهای ذهنی عمیقتر شده و بالتبع ماندگاری مفاهیمی که حفظ کردیم به مراتب بیشتر خواهد شد.
تا اینجا متوجه شدیم که چگونه پیوندها را ایجاد کنیم و چگونه آنها را حفظ کنیم. اما همه پیوندها مانند هم نیستند و در چنین شرایطی است که آشنایی با ماهیت پیوندهای ذهنی مختلف، میتواند ما را در فرایند یادگیری بیش از پیش یاری رساند.
پیوندها باید عمیق باشند
در این رابطه افسانهای وجود داد با این مضمون که هایلایت کردن و از بَر کردن کلمههای کلیدی (کیورد) راه خوبی برای یادگیری است. اما واقعیت امر آن است که اگر میخواهید ایدههایتان به ذهنتان به قول معروف سنجاق شوند، باید آنها را عمیقاً پردازش کنید!
در سال 1969 طی یک آزمایشی ساده، فهرستی از کلمات را به تعدادی از افراد نشان دادند. از نیمی از افراد خواسته شد تا بگویند آیا این کلمات شامل حرف E هستند یا خیر (نوعی پردازش سطحی)؛ از الباقی افراد نیز خواسته شد تا پاسخ دهند آیا بین این کلمات، واژهٔ خوشایندی وجود دارد یا نه (نوعی پردازش عمیق). در ادامهٔ این آزمایش علمی، وقتی از این دو گروه خواستند تا کلمات را به یاد آورند، افرادی که پردازش عمیق انجام داده بودند -فارغ از اینکه قبلاً آزمون یادآوری به آنها گوشزد شده بود یا نه- کلمات بیشتری را به یاد داشتند:
در تصویر فوق میبینیم وقتی که یادگیری عمیق اتفاق میافتد، پیوندهای ذهنی بیشتری شکل میگیرند. یکی از عمیقترین راهها برای پردازش یک ایده این است که آن را برای شخص دیگری توضیح دهید. به طور مثال، اگر قصد دارید تا اصول کدنویسی را خوب بلد شوید، یکی از بهترین راهها این است که این مهارت را برای شخص دیگری توضیح دهید به شکلی که وی به خوبی متوجه منظور شما شود.
کلام آخر (توضیحی کوتاه دربارهٔ اهمیت پیوندها)
طبق برخی بررسیهای دقیق علمی، یادگیری زمانی اتفاق میافتد که مابین یک مطلب جدید و مطالبی که قبلاً آموختهایم، نوعی رابطه (پیوند) ایجاد کنیم. بدین ترتیب، هر دانسته یا مفهوم جدید همچون حلقهای است که به زنجیرهٔ دانستههای قبلی ما پیوند میخورد و این زنجیره را بسط میدهد. برای روشنتر شدن این مسئله، مثال زیر را در نظر بگیرید.
عمل «جمع» یکی از نخستین مباحثی است که دانشآموزان آن را در مدرسه میآموزند. قاعدهٔ کلی این است که عمل «ضرب» پس از عمل جمع تدریس میشود و تقریباً همهٔ دانشآموزان طی سالهای نخست تحصیل، جدول ضرب را از بَر میکنند. واقعیت آن است که یادگیری این عمل ریاضی زمانی اتفاق میافتد که دانشآموز درمییابد «ضرب» باطناً نوعی عمل جمع است! یعنی وقتی میگوییم ۱۰ × ۳، یعنی عدد ۳ را ۱۰ بار با خودش جمع میکنیم. وقتی دانشآموز موفق میشود در ذهن خود بین مطلب جدید (در اینجا عمل ضرب) و دانستهٔ قبلی (عمل جمع) پیوند ایجاد کند، آن مطلب جدید را به بهترین شکل ممکن یاد میگیرد.