مدیران موفق به خوبی میدانند که چگونه با کارمندان خود کار کنند (حتی با اشخاصی که آرزوی اخراج کردنشان را دارند). این مدیران میبایست توانایی کافی در خصوص انگیزه دادن به کارمندان، مشارکت با همکاران غرغرو و حتی برآمدن از پس کسانی که به اشتباه استخدام شدهاند را داشته باشند.
در حالی که همهٔ اینها انرژی زیادی را میطلبد، به نظر میرسد این که همه چیز آنطور که رهبر یک تیم انتظار دارد باشد رؤیایی بیش نیست و سر و کله زدن با اعضای تیم جزء لاینفک مدیریت است. به طور حتم، اخراج کردن یا حتی استخدام نکردن همیشه بهترین راه نیست بنابراین سرپرست تیم باید با حفظ خونسردی تمام تلاش خود را برای مدیریت درست به کار گیرد و تنها در این صورت است که اگر تیم شکست بخورد، خطایی متوجه وی نیست. در ادامه قصد داریم به بررسی ۴ راهکاری بپردازیم که در صورت اعمال آنها، به سادگی خواهیم توانست به مدیریت افراد غیرحرفهای در محیط کار خود بپردازیم.
شفافیت در کار
اگر شفافیت لازم در ارتباطات مابین اعضای تیم وجود نداشته باشد، خیلی از کارها خوب پیش نمیرود چرا که افراد به سرعت شروع به تعبیر و تفسیرهایی میکنند که اکثر اوقات غلط از آب درمیآیند و زمان مطرح شدن موضوع، نه تنها چیزی حل نمیشود بلکه محیط کار نیز دچار تنش شده و ممکن است مدیر حتی متوجه موضوع اصلی نشود.
نتایج یک تحقیق در سال 2015 که در مورد عملکرد 1464 فرد حرفهای در انجام کارها بود ثابت کرد که به عقیدهٔ 52% از آنها، عوامل استرسزا باعث ایچاد اختلال در روند کارها میشوند و همچنین مدیریت مبهم و دادن مسئولیتهایی که برای افراد روشن و قابلفهم نیستند، با 44% در رده دوم عوامل عملکرد ضعیف قرار گرفنتد. این وظیفهٔ سرپرست گروه است که همهٔ افراد را به نحوی هدایت کند که همگی هدف مشخصی در انجام کار داشته باشند و مسیر را به درستی بشناسند تا بهانهای برای عدم انجام گرفتن کار وجود نداشته باشد.
یک راه ارتباطی مؤثر باید میان اعضای تیم وجود داشته باشد و همهٔ افراد از آن مطلع باشند و بتوانند از آن طریق اطلاعات و میزان پیشرفتشان را با هم در میان بگذارند. به طور مثال، آنها باید توجیه شوند که پس از هر جلسهٔ حضوری، مفاد جلسه به صورت کتبی در اختیار همگی قرار خواهد گرفت تا بتوانند در صورت نیاز به اطلاعات، دوباره به آن مراجعه کنند که در ادامه، بیشتر پیرامون این موضوع صحبت خواهیم کرد.
مکتوب کردن همه چیز
گاهی همکاران دردرسرآفرین هستند و علیرغم همهٔ تلاشی که مدیر برای سر و سامان دادن به اوضاع میکند، کماکان مشکلات نسبتاً بزرگی پیش میآورند. در این حالت هیچ کس تقصیر را به گردن نمیگیرد و برای بهبود شرایط به دنبال راهحل نیست و تنها هرکس به سادگی دیگری را مورد انتقاد قرار میدهد.
با مکتوب کردن همه چیز میتوان از وقوع چنین کشمکشهایی جلوگیری کرد؛ در واقع، به محض بروز مشکل، صرف نظر از این که مشکل چیست و چه کسی مسبب اصلی آن است، بهتر است که پس از شنیدن صحبتهای طرفین، همهٔ ماجرا با ذکر جزئیات مکتوب شود. در این حالت اگر کار به لایههای مدیریتی بالاتر نیز بکشد همه چیز نوشته شده است و مثل یک گزارش در اختیار وی قرار خواهد گرفت. نکتهٔ کلیدی این است که حفظ آرامش و داشتن برخورد عقلانی به مراتب حرفهایتر از پرخاش کردن و فریاد زدن خواهد بود.
حفظ آرامش در برابر افرادی غیرحرفهای
آستانهٔ تحمل در افراد مختلف متفاوت است بدین معنی که هرکس تا جایی میتواند در برابر یک همکار دردسرساز شکیبایی به خرج بدهد و پس از آن خودش هم از کوره در میرود. با این وجود، مدیران حرفهای حتی در بدترین شرایط هم خونسردی خود را حفظ میکنند که این موضوع مستلزم داشتن سلامت روان مدیر است.
استراحت نیز بخشی از کار است و دانستن این که چه موقع نیاز به استراحت داریم میتواند تا حد زیادی از تنشها کم کند. زمانی که اختلاف پیش میآید، بهترین کار دور شدن از فضای استرسزای حاکم است چرا که این کار امکان دور بودن از کسی که باعث این ناهماهنگی شده را به وجود میآورد و این امر موجب آرامش طرفین و از همه مهمتر، دیگر اعضای تیم میشود.
یک راه بسیار مؤثر دیگر داشتن دوستی است که همکار شما نیست و شما میتوانید به راحتی مشکلاتتان را با وی در میان بگذارید؛ او با همدردی کردن و نظر دادن در خصوص مسالهٔ پیش آمده، میتواند تا حد زیادی آرامش از دست رفته را به شما باز گرداند.
آمادگی برای انتخابهای سخت
بعد از تحمل این کارمندان بد قِلِق برای مدتی طولانی، شاید دیدن اخراج آنها به جای صرف وقت و انرژی برای اصلاح کردنشان وسوسهانگیز به نظر برسد. اما آیا این کار در نهایت به ضرر تیم تمام نخواهد شد؟
نتایج یک تحقیق که در دانشگاه جان هاپکینز انجام شده نشان میدهد که وجود یک فرد با رفتارهای نامعقول و غیرقابل پیشبینی منجر به بهتر کار کردن سایر اعضای گروه میشود چرا که به گونهای باعث ایجاد رقابت میشود. بنابراین حتی اگر کار کردن با او به نظر غیرممکن بیاید، تحمل چنین فردی در حالت کلی به نفع تیم است!
همواره باید مصالح گروه در اولویت باشد. اگر یک فرد سایرین را دچار نارضایتی میکند اما حضورش باعث ارتقای گروه میشود، صلاح بر این است که با ناسازگاریهایش سازش کرد و با وجود شرایط سخت هم به کار با او ادامه داد. هیچ کس کار با افراد دردسرساز را دوست ندارد اما مدیران حرفهای میدانند که چگونه تیم خود را به شکلی رهبری کنند که موفقیت مد نظر به دست بیاید و این افراد مانع رشد گروه نشوند.