آیا توانایی رهبری گروهی از افراد یک ویژگی ژنتیکی و ذاتی است و ما با آن متولد میشویم یا یک نوعی از مهارتهای اکتسابی است؟ در این مقاله، با نتایج تحقیقی آشنا خواهید شد که نشان میدهد برای اینکه به یک رهبر برجسته مبدل گردید، چه پیشزمینههایی نیاز خواهید داشت.
آیا چیزی به نام «ژن رهبری» وجود دارد؟
به نظر عجیب میرسد که ژنتیک بتوانند تصمیم بگیرد که آیا برای رهبری تیم آفریده شدهایم یا برای اطاعت از دستورات یک مافوق پا به این دنیا گذاشتهایم. تحقیقی که در دانشگاه کانزاس ایالات متحده انجام گرفت حاکی از آن است که چنین ژنی وجود دارد، اما یقیناً مهمترین عامل موفقیت شغلی نیست که فقدان آن بتواند تأثیر سایر عوامل را خنثی کند.
این بررسی روی ژن ناقل دوپامین به نام DAT1 متمرکز بود که طبق نتایج حاصل از یک تحقیق دیگر، این ژن کنترل سیستمهای پاداش و انگیزش مغز را بر عهده دارد مضاف بر اینکه افرادی که گونههای خاصی از این ژن را داشتند احتمال بیشتری وجود داشت که دست به رفتارهای تاحدودی سُنتشکنانه بزنند. استادیار علوم روانشناسی در این دانشگاه معتقد است:
این نوع رفتارها میتونن مزایایی رو برای شما فراهم کنن چون به فرد اجازه میدن تا مرزها و محدودیتها رو کشف کنه و چیزهای جدیدی رو بیاموزه.
به عبارت دیگر، این بررسی اثبات میکند کسانی که جرأت خطرپذیری دارند بهترین افرادی هستند که میتوانند به رهبری دیگران بپردازند. البته این بررسی با یک هشدار همراه است و آن هم اینکه چنین افرادی که جرأت خطرپذیری دارند بدترین افراد برای ایجاد تغییرات مثبت هم میباشند! به عبارت دیگر، آنها در بروز رفتارهایی که باید با انضباط و مطابق با قواعد انجام شود، مانند اینکه دارای پشتکار یا سختکوشی باشند، همیشه چندان خوب عمل نمیکنند (این یافته میتواند توضیح دهد چرا بسیاری از سازمانها به واسطهٔ مشارکت به صورتی که یک نفر به عنوان سازماندهندهٔ خلاق و بقیه به عنوان بازوهای عملیاتی میباشند، شکل گرفتهاند.)
تأثیر روحیهٔ مبارزهطلبی در تبدیل شدن به یک رهبر برجسته
مطالعات حاکی از آنند افرادی که تجربهٔ انجام آن دسته وظایفی را دارند که نیازمند فعالیتهای ذهنی زیادی میباشند، روی هم رفته به طور ناخودآگاه هوش کلامی خود را بر میانگیزند و به اندازهٔ قابلتوجهی عملکرد شناختی خود را افزایش میدهند. در پاسخ به این پرسش که این موضوع دقیقاً به چه معنا است هم میتوان گفت که مغز ما در فضاهایی که آن را سخت به کار میگیریم دوباره سیمپیچی میشود (به عبارتی، ارتباط بین نورونهای مغز تغییر میکند)، اطلاعات را با سرعت بالاتری در خود ذخیره میکند و در بلندمدت به طور مؤثرتری عمل میکند و از همین روی هرچه افراد خود را بیشتر به چالش بکشند، باهوشتر خواهند شد!
دقیقاً همانند بررسی بالا که در آن خطرپذیری به عنوان یک ویژگی ژنتیکی رهبران در نظر گرفته شد، مبارزهطلبی هم منجر به موفقیت شغلی میشود. با وجود این، آموختن خطرپذیری و به چالش کشیدن وضعیت موجود برای برجسته کردن یک رهبر کافی نیست بلکه لازم است که شما بدانید چهطور هوش هیجانی خود، که شما را تبدیل به یک رهبر همدل و الهامبخش میسازد، پرورش دهید که در همین راستا توصیه میکنیم به مقالهٔ چگونه مدیرانی که خود را وقف کارمندان میکنند منجر به موفقیت بیشتر کسبوکار میشوند؟ مراجعه نمایید.
ارتباط مستقیم هوش هیجانی با موفقیت در رهبری تیم
اینکه به عنوان یک رهبر از نظر هیجانی هوشمند باشید بدان معنا است که میتوانید در مواجهه با ناملایمات خود را به طور معقولانهای مدیریت کنید. همهٔ ما تاکنون در شرایطی قرار گرفتهایم که خشم کنترل رفتارمان را در دست گرفته است و ما را به سمت اتخاذ تصمیمهای مدیریتی ضعیف هدایت کرده است اما کسی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار باشد، خواهد توانست بر این ناملایمات کنترل کاملی داشته باشد.
در حالی که میتوانیم دورههای آموزشی مدیریت زمان و رهبری را در حین کار و در مراکز آموزشی بگذرانیم، چیزهای زیادی وجود دارند که بدن ما به آنها نیاز دارد تا عملکرد مناسبی داشته باشد؛ چیزهایی که نمیتوانیم آنها را از یک کتاب یا در یک کلاس درس بیاموزیم! به طور مثال، تحقیقی در دانشکدهٔ علوم غذایی و کشاورزی دانشگاه فلوریدا انجام شد که برای اولین بار رژیم غذایی، تمرینات ورزشی و هوش هیجانی را به یکدیگر پیوند داده است.
طبق نتایج حاصل از این بررسی، هوش هیجانی در مورد شناخت هر شخص از حقیقت وجودی خود و استفاده از این خودآگاهی برای نشان دادن بهترین واکنش نسبت به دیگران و داشتن بهترین رابطه با دیگران تعریف شده است (چیزی که برای یک رهبر مورد اعتماد و تأثیرگذار حیاتی است) و این مطالعه در ادامه میگوید که تغذیهٔ سالم و ورزش کردن به طور منظم، دو روش اثباتشده برای پرورش #هوش هیجانی است.
نتیجهگیری
برخی از افراد ذاتاً رهبر هستند در حالی که دیگران مجبورند به منظور پرورش مهارتهای مورد نیاز برای موفقیت در این حوزه، روی خود کار کنند اما آنچه از این مقاله دستگیرمان میشود این است که برای تبدیل شدن به یک رهبر برجسته باید در مواقع لزوم سُنتشکنانه رفتار کنیم، وضعیت فعلی را مورد پرسش و تردید قرار دهیم و روی هوش هیجانی (EQ) خود کار کنیم.