در دنیای طراحی، طراحان به دو دستهٔ کلی تقسیمبندی میشوند: آنهایی که مشتریان زیادی دارند و آنهایی که از چنین نعمتی بیبهرهاند و این در حالی است بیشتر فعالان در این حوزه در دستهٔ دوم قرار دارند و متأسفانه در بیشتر مواقع این گروه از طراحان در همین دسته باقی میمانند تا بازنشسته شوند! خبر امیدوارکننده این است که راهی برای ورود به جمع طراحانی که مشتریان زیادی دارند وجود دارد اما این راه با دشواریهای خاص خود همراه است و به هیچ وجه راه سادهای نیست که اگر بود همه قادر به پیمودن آن بودند ولی ما در این مقاله فرض را بر این میگذاریم که شما جزو آن دسته از طراحانی هستید که درصدد داشتن مشتریان بهتری میباشید؛ از این رو این راه را برایتان مستقیمتر میسازیم.
با پیروی از 6 راهکاری که در ادامه آمده، شما میتوانید به طراح مشتریپسندی مبدل شده و از پلههای ترقی برای تبدیل شدن به یک طراح پُرمتقاضی و فوقالعاده بالا بروید.
ارزش تفکر را نادیده نگیرید
باارزشترین سرمایهٔ یک طراح، تفکر او است. مشتریان مشکلپسند بیش از آنکه علاقهای به آنچه که در معرض دیدشان قرار میگیرد داشته باشند، تمایل دارند که بدانند چه تفکری پشت کاری که شما خلق کردهاید بوده است. پیش از آنکه با یکی از این مشتریان جلسهای داشته باشید، رزومهٔ کاری خود را به نحوی تنظیم کنید که گویای همه چیز باشد.
زمانی که پوشهٔ کارهایتان را ارائه میدهید، تنها دستهای عکس زیبا نشان ندهید بلکه فکری که قبل از خلق این آثار در تصمیمگیری شما نقش داشته است را برایشان توضیح دهید. شما باید به آنچه که در بررسی بازار داد و ستد به آن رسیدهاید را با مشتریان بالقوهٔ خود در میان بگذارید و به آنها اجازه دهید همهٔ آنچه که مربوط به خلق یک طرح تأثیرگذار و عامهپسند است را بدانند.
مخاطب خود را بشناسید
در مواجهه با مشتریان جدید خود، زمانی را صرف توضیح در مورد طرز تفکری کنید که منجر به خلق طرحهای قبلی شما شده است و نکاتی را پیرامون عللی که منجر به برقراری ارتباط مابین ایدهٔ شما با مخاطبین شده است را یادآور شوید. به عبارت دیگر، مراحل مختلف پشت پردهٔ آنچه میبینند را به آنها نشان دهید. به طور مثال، چرا انتخاب یک رنگ خاص و یا ایدهٔ اولیهٔ یک لوگو و ... توانسته طرح نهایی شما را اثربخشتر کند و با شناخت روح و روان مشتریان و گروه هدفی که برای آن به ارائه خدمات یا محصولات میپردازند، پیش بروند.
به جای آنکه تنها به آنچه مردم میگویند گوش کنید، بهتر است به عکسالعملهایشان به طرحهای خود توجه کنید. به عادتهای مشتریان خود در کلیک کردن، خواندن و خرید کردن دقت کنید. این عادات را با آنچه که پیش از این به دست آوردهاید مطابقت دهید تا بتوانید اثری بهتر و کاملتر داشته باشید.
از دید مشتریان به کار نگاه کنید
مشتریانی که به دنبال کار حرفهای هستند تمایل دارند طراحی به خدمت بگیرند که بتواند به جای ایشان فکر کند. به عبارت دیگر، شخصی که پیش از آنکه به آنها گوش کند، نیازهای واقعیشان را شناخته و ذاتاً بتواند خواستهٔ واقعی ایشان را برای انجام یک پروژهٔ موفق عملی سازد.
در پاسخ به این سؤال که چگونه میتوان به چنین نتیجهای رسید، بایستی گفت که همهٔ ما روزی در زندگی خود حداقل یکبار متقاضی چیزی بودهایم و خوشحالی غیرقابل وصفی به ما دست میداد وقتی که طرف مقابل ما، توانایی خواندن ذهنمان را داشته است و لذت واقعی زمانی حس میشد که ایشان قبل از اینکه ما صحبت کنیم، نیاز مد نظرمان را کشف میکردند.
اگر تصور میکنید که برای این کار نیاز به یک عصای جادویی دارید، باید بگوییم که در مورد این تصور خود تجدید نظر کنید! شناخت نیازهای بازار هدف یک توانایی اکتسابی است و این در حالی است که برای این کار شما باید از ریزترین اطلاعات در مورد گروههایی که با آنها سر و کار دارید، برخوردار باشید چرا که خواندن ذهن همه مشتریها غیرممکن است.
از این شاخه به آن شاخه نپرید
اگر به دنبال مشتریانی خاص هستید، فردی همهکاره نباشید! به عبارت دیگر، از این شاخه به آن شاخه نپرید و فقط زمانی میتوانید هر پروژهای را قبول کنید که این کار توجیه اقتصادی داشته باشد. اگر هر پروژهای را قبول کنید، تنها برند فردی خود را تضعیف کرده و وقت گرانبهایی که میتوانستید صرف تمرکز روی انجام کارهایی که در حقیقت حرفهٔ اصلی شما است بکنید را از دست دادهاید.
گاهیاوقات چشم بستن روی کارهای پُرسودی که شما هیچ علاقهای به آنها ندارید واقعاً سخت است ولی باید بدانید که میتوانید زمانتان را به تحقیق در مورد شاخهای از طراحی که میتواند شما را به یک طراح حرفهای مبدل کند اختصاص دهید.
با شناخت بازار هدف، طراحان پُرطرفدار بدون تلاش زیاد میتوانند به خواستهٔ مشتریان خود دست پیدا کنند چرا که دقیقاً با چیزی که مشتریان به دنبالش هستند مطابقت دارد. شما میتوانید شانس امتحان چنین کاری را به خود بدهید و متوجه خواهید شد که این دقیقاً همان چیزی است که همهٔ مشتریان به دنبال آن هستند.
از کارهایی که در حد انتظارتان نیستند اجتناب کنید
بسیاری از طراحان هنگام مواجهه با کارهای کمکیفیت، نگرشی بیتفاوت دارند و این بدون شک در کیفیت کار پایانی تأثیر خود را به وضوح نشان خواهد داد. یک حقیقت انکارناپذیر این است که همیشه پروژههایی بودهاند که شما توجه خاصی به آنها نداشته و در شرایطی اینچنین شما به حداقلها رضایت دادهاید. اگر به کار کمکیفیت راضی شوید، باید منتظر موانعی باشید که بر سر راهتان قرار میگیرند و اجازه نمیدهند شما تبدیل به یک طراح حرفهای شوید چرا که این موانع در حقیقت همان لکهٔ ننگ رزومهٔ کاریتان خواهند شد.
هر پروژهٔ متوسطی که در رزومهٔ کاریتان قرار دهید، مطمئناً جای یک پروژهٔ فوقالعاده را اِشغال خواهد کرد اما اگر به هر کاری به عنوان باارزشترین پروژهای که تاکنون انجام دادهاید نگاه کنید، به طراحی تبدیل خواهید شد که طرحهایش آب دهان مشتریان را به راه میاندازد.
سعی کنید مراحل کارتان را به مشتریان بالقوهٔ خود نشان دهید. بسیاری از طراحان بر این عقیدهاند که آنچه مشتریان را جذب میکند نتیجهٔ نهایی است اما مشتریان خاص به دلیل دیگری به شما پول پرداخت میکنند؛ آنها به دنبال طراحی هستند که فکر خلاقش از همان ابتدای کار و در طرحهای اولیه مشخص باشد و توانسته باشد تقاضای مشتریان خود را بررسی کرده و در طرح نهایی به کار ببرد.
چکشکاری نکنید
یکی از نقاط قوت طراحان حرفهای این است که هیچ پروژهای را به گونهای انجام نمیدهند که بعداً نیاز به چکشکاری داشته باشد (به عبارت دیگر، نیاز به اصلاح بخشهایی از پروژه وجود داشته باشد). این اتفاق فقط ممکن است در شرایط خیلی خاص و برای انجام یک کار خیلی کوچک رخ دهد که برای بهبود پروژه سودمند است.
اگر مشتری شما مطمئن باشد که شما خواستهٔ او را برآورده میکنید و تمام بخشهای پروژه را کامل و بدون نقص انجام میدهید، میتوانید اطمینان داشته باشید که هرگز پس از تحویل طرح به شما مراجعه نخواهد کرد. مشتریان خاص از طراح خود توقع دارند که بداند چگونه درست فکر کند و با بازار هدف ارتباط برقرار کند. پس پروژهای را به گونهای انجام ندهید که بعداً نیاز به اصلاح و چکشکاری داشته باشد.