احتمالاً کمتر کسی را بتوان یافت که این تجربه را نداشته باشد که اطرافیانش به وی توصیه کرده باشند تا مثلاً فلان رفتار یا بهمان کردار را از فلان شخص یاد بگیر و سعی کن تا شبیه به وی باشی. در حقیقت، شکلگیری پارادایمهایی اینچنین در ذهن برخی افراد از سنین کودکی منجر بدین خواهد شد تا ایشان در سنین بزرگسالی هم همواره به دنبال یک قهرمان یا اسطوره باشند تا راه و رسم زندگی وی را تقلید کنند!
آنچه مسلم است اینکه هرگز نمیتوان یک بچهٔ ۴ الی ۵ ساله را نشاند و در مورد خوبیها یا بدیهای اسطوره داشتن در زندگی برایش صحبت کرد؛ بلکه به قول بزرگی «نیاز نیست چیزی را به بچههای خود آموزش دهید زیرا ایشان رفتار شما را الگو قرار داده و آموزش میبینند.» در واقع، انتخاب Role Model توسط افراد کم سن و سال -همچون فرزندان ما- فرایندی تقریباً ناخودآگاه است؛ به عبارت دیگر، یک پسربچه ابتدا پدرش سپس دایی، عمو و حتی معلم خود را به عنوان اسطوره انتخاب میکند و اینجا است که در سنین ابتدایی رشد و پرورش فرزندانمان، کسانی که برای معاشرت و رفتوآمد خانوادگی انتخاب میکنیم، بسیار حائز اهمیتاند.
برای درک بهتر این مسئله، مثالی میزنیم. فرض کنیم یک کارآفرین، همسر و مهمتر از همه یک پدر هستیم. سر میز شام در حین صحبت با همسرمان به این نکته اشاره میکنیم که برای عقد یک قرارداد کاری مهم، مجبور به رشوه دادن شدیم (این در حالی است که فرزند کلیهٔ گفتگوهایمان را رصد میکند).
در چنین شرایطی، کودک که پدرش را بزرگترین اسطورهٔ زندگی خود در سالهای اولیه قلمداد میکند بر این باور است که هر کاری که از پدرش سر بزند، درست است؛ همچنین میبینید که کسبوکار پدرش روز به روز رونق بیشتری میگیرد و اینجا است که این پارادایم در ذهن کودک شکل میگیرد که هدف وسیله را توجیه میکند و رشوه دادن کار بدی نیست با این توجیه پدرش که اگر رشوه ندهی، نمیتوان فضای کار و کسب درآمد برای چند ده نفر را فراهم کرد!
در دنیای کسبوکار هم شاهد مثالهای فراوانی میتوان یافت. وقتی بیزینسی داریم و در آن نقشی مدیریتی برعهده گرفتهایم، رفتار و سکنات ما به نوعی الگوی اعضای تیم خواهد شد. به عبارت دیگر، گاهیاوقات همانطور که یک کودک پدرش را Role Model خود قرار میدهد، ممکن است برخی اعضای تیم هم مدیرعامل یا مسئول مافوق خود را به عنوان قهرمان زندگی حرفهای خود انتخاب کنند.
به خاطر داشته باشیم که الهام گرفتن از یک شخص با دنبالهرو وی شدن فرق دارد!
اگر کسی در زندگی شخصی یا بیزینسی خود موفق است و ما از وی یکسری نقاط مثبت را الهام بگیریم، به مراتب بهتر از این است که کورکورانه دنبالهروی کسی باشیم. امروزه در شبکههای اجتماعی میبینیم که زندگی افراد موفق زبانزد خاص و عام شده و از آن مهمتر، خیلی از افراد دوست دارند تا بیل گیتس بعدی، استیو جابز بعدی و یا مارک زاکربرگ بعدی شوند اما آنچه خیلی روی آن مانور داده نمیشود، شبنخوابی کشیدنها، سختیها و چالشهایی است که این دست افراد سالهای متمادی به جان خریدهاند و در یک کلام، شرایط فعلی چنین اسطورههایی است که مرکز توجه قرار دارد نه تلاشهای بیوقفهٔ ایشان در گذشته!
در واقع، چنین اسطورههایی آنقدر شهامت داشتهاند تا برخلاف جریان جامعه حرکت کنند و شرایط محیط پیرامون، آنها را اذیت میکرد و اصلاً دوست نداشتند تا دنبالهرو باشند؛ این دست افراد معمولاً علاقهای به دنبال کردن یک قهرمان یا داشتن یک اسطورهٔ برای تقلید از وی ندارند بلکه مسیری را انتخاب کردهاند تا خود به یک قهرمان/اسطوره مبدل گردند به طوری که استیو جابز میگوید:
به افتخار آدمهای عجیبوغریب، سرکش و کسانی که دنیا را از زاویهٔ دیدی متفاوت نسبت به بقیهٔ آدمها نگاه میکنن. این دست افراد هیچ ارزشی برای وضع موجود و قوانینی که دیگران وضع کردهاند قائل نیستن. شما میتوانید نقلقولهای اونها رو بازگو کنید، باهاشون مخالفت کنید، سرزنششون کنید اما به یاد داشته باشید که هیچوقت نمیتونید اونها رو نادیده بگیرید چون این دست آدمها تغییرات رو کلید میزنن و دنیا رو به پیش میبرن. شاید در ظاهر دیوانه به نظر برسن، اما آدمهایی که آنقدر دیوانه باشن که حس کنن میتونن دنیا رو تغییر بدن، همان کسانی هستن که واقعاً میتونن این کار رو بکنن!
نکتهٔ دیگری که افراد علاقمند به داشتن یک قهرمان/اسطوره به اشتباه متوجه شدهاند این است که میباید بیقید و شرط تمامی رفتار قهرمان زندگی خود را تقلید کرد! به طور مثال، یکی از ویژگیهای بارز استیو جابز صراحت لهجه و گاهیاوقات بددهنی وی بود به طوری که اگر از یک رفتار، طرح، ایده و به طور کلی هرچیزی خوشش نمیآمد، احتمال داشت تا به نامناسبترین صورت ممکن دیدگاه خود را به طرف مقابل منتقل کند.
حال وقتی ما کورکورانه یک اسطوره برای خود انتخاب میکنیم، بر این باور خواهیم بود که اگر رُک باشیم و در عین حال کمی هم بیادب در حین فیدبک دادن، فردی به اصطلاح «خَفَن» و شبیه به استیو جابز هستیم! در حقیقت، چنین افرادی صرفاً یک بخش از رفتار استیو جابز -که از قضا راحتترین بخش هم هست- را تقلید کردهاند غافل از اینکه خالق اپل بسیاری ویژگیهای مثبت دیگر مثل متفاوت فکر کردن، مهارتهای رهبری، پیشبینی آینده، تیمسازی و غیره را داشت و از آنجا که هیچ کس بیعیب و نقص نیست، او یکسری ویژگیهای منفی بارز هم همچون رفتار تند و یا رفتار غیراخلاقی هم در زندگی عاطفی خود داشت!
همچنین همواره این سؤال را از خود بپرسیم که اسطورهٔ بیل گیتس، استیو جابز و دیگر افراد مطرح چه کسانی بودهاند؟ آیا ایشان هم همچون برخی از ما همواره به دنبال یک قهرمان بودهاند یا اینکه صرفاً از برخی افراد تأثیرگذار زمان خود الهام گرفته و سعی کردهاند تا خود به یک اسطوره مبدل گردند؟ در یک کلام، این نوع سبک زندگی منجر به از دست رفتن هویت و عزتنفس ما میشود و نیاز به توضیح نیست اگر هویت و عزتنفس جامعهای از دست رود، چه عواقبی گریبانگیر ایشان خواهد شد.
توصیهای از Warren Buffett برای تبدیل شدن به اسطورهٔ خود
Warren Buffett یک سرمایهگذار، کارآفرین و فرد خَیر آمریکایی است که به نظر میرسد کمتر کسی باشد که در دنیای کسبوکار و تجارت مطالعاتی داشته و وی را نشناسد (همچنین وی یکی از مطرحترین میلیاردرهای دنیا است).
در واقع، وارن بافت اعتقاد دارد که به جای یافتن یک قهرمان/اسطوره و دنبال کردن وی، بهتر است خود به یک قهرمان مبدل گردیم. در همین راستا، این کارآفرین موفق آمریکایی توصیه میکند تا چند نفر از اسطورههایی که همیشه دوست داشتهاید تا شبیه به ایشان باشید -یا بهتر بگوییم، جای ایشان باشید- را انتخاب کرده و شروع به بررسی خصوصیات شخصیتی، اخلاقی و کاری ایشان کنید. در مقابل، کسانی که رفتار و شخصیتشان مورد تأیید شما نیست را هم لیست کرده و خصوصیات رفتاری بد ایشان را مورد بررسی قرار دهید.
به عنوان مثال، فرض کنیم دایی ما فردی است که در رفتار اجتماعی مورد تأیید ما است، استیو جابز فردی است که در دنیای کسبوکار به قهرمان ما تبدیل شده است و دوست نزدیکی هم داریم که در زندگی زناشویی فرد بسیار موفقی بوده است. به طور خلاصه:
دایی | استیو جابز | دوست نزدیک |
دیر عصبانی میشود. | به تجربهٔ کاربری خیلی اعتقاد دارد. | در همه حال، با همسر خود با احترام برخورد میکند. |
خوشقول است. | کیفیت سرلوحهٔ کارهایش است. | تفاوتی بین زن/مرد قائل نمیشود. |
تحت هیچ عنوان دروغ نمیگوید. | فردی الهامبخش است. | همسر خود را در تصمیمات مهم دخیل میکند. |
آدم انرژی مثبتی است. | دوست دارد زندگی را برای دیگران لذتبخش سازد. | فرزندانش را بهگونهای بار آورده که اعتماد به نفس و عزت نفس داشته باشند. |
همچنین روی دیگر سکه به پسرعمو، یکی از همکاران سابق و برادر بزرگمان اختصاص دارد که مجموعهای از ویژگیهایی هستند که هرگز دوست نداریم در ما وجود داشته باشند. به طور خلاصه:
پسرعمو | همکار سابق | برادر بزرگ |
به مال حرام/حلال اعتقادی ندارد. | آدم بزن دررویی است. | مغرور است. |
بددهن است. | هدف وسیله را برایش توجیه میکند. | کینهای است. |
همواره بوی عرق میدهد. | هیچ وقت موهای وی آراسته نیست. | تصمیمات احساسی میگیرد. |
روی قول وی اصلاً نمیشود حساب کرد. | از موضع بالا به دیگران نگاه میکند. | اعتماد به نفس کاذب دارد. |
همانطور که میبینیم، جدول اول حاوی همان خصوصیاتی است که منجر شده ما ایشان را به عنوان قهرمان، لیدر یا اسطورهٔ خود انتخاب کنیم و جدول دوم هم شامل صفاتی است که همواره از آنها بیرازیم.
با این تفاسیر و به قول وارن بافت، وقتی ما شروع به تکرار رفتارهایی میکنیم که در قهرمان/قهرمانهای زندگی خود وجود دارند، به مرور زمان و پس از چند سال میبینیم که این رفتارها در ما نهادینه شدهاند؛ همچنین با یادآوری صفات نامطلوبی که همواره از آنها بیزار بودهایم از یک سو و ترک کردن آنها در صورتی که در شخصیتمان وجود دارند از سوی دیگر، باز هم میتوانیم بیش از پیش به فردی ایدهآل مبدل گردیم (البته لازم به ذکر است که این تغییر رفتار هرچه در سنین پایینتر شروع شود، ضریب موفقیتش بیشتر خواهد شد).
نکتهٔ جالب اینجا است که با دنبال کردن این نگرش وارن بافت، خواهیم دید که پس از چند سال نه تنها به همان قهرمان، لیدر یا اسطورهٔ مد نظر خود مبدل شدهایم، بلکه در دید سایرین که -به اشتباه- طرز تفکری همچون حال حاضر ما دارند نیز به یک قهرمان، لیدر یا اسطوره جلوه خواهیم کرد و به مرور میبینیم که برخی افراد رفتار، عملکرد و سبک زندگی ما را دنبال خواهند کرد!
نتایج یک تحقیق علمی
در سال ۲۰۱۳ دو محقق به نامهای Michael Brown و Linda Treviño در دانشگاه Pennsylvania State University-Erie در مورد این مسئله به تحقیق پرداختند که چه میشود تا لیدرها از دید افراد تحت کنترل ایشان آدمهای اخلاقمداری تلقی میگردند؟
ویژگیهایی که در این تحقیق نشان داده شدند که مرتبط با رهبران اخلاقمدار هستند عبارت بودند از صداقت، قابلاعتماد بودن، توجه به دیگران، انتقادپذیر بودن، احترام گذاشتن به دیگران و توانایی تصمیمگیری درست؛ اما نکتهٔ جالب اینجا است که این دو محقق دریافتند که چنین رهبران موفقی در دنیای کسبوکار جملگی در جوانی خود یکسری از رفتارهای خوب Role Model (الگو) خود را به ارث برده و به مرور زمان چنین صفاتی در ایشان نهادینه شدهاند.
کلام آخر
اینکه چه اتفاقی روی داده که در جوامع کمتر توسعه یافته اکثر افراد به دنبال شخصی هستند تا دنبالهروی وی باشند، خود بحث مفصلی است که جامعهشناسان باید پیرامون آن اظهار نظر کنند؛ اگرچه در کلام گفتن اینکه به جای دنبال کردن دیگر افراد کاری کنیم که دیگران دنبالهرو ما شوند ساده است، اما در عمل پیادهسازی این سبک زندگی کاری بس دشوار است و نیاز به تمرین، ممارست و تفکر انتقادی دارد.
به نظر شما چرا افراد زیادی را میبینیم که همواره دنبالهروی دیگران هستند؟ همچنین خود شما آیا به دنبال یافتن یک Role Model هستید یا اینکه سعی میکنید بهگونهای عمل کنید که دیگران از شما الگو بگیرند؟ نظرات، دیدگاهها و تجربیات خود را با ما و سایر کاربران سکان آکادمی به اشتراک بگذارید.