همواره یکی از راههایی که از آن طریق میتوان به موفقیت رسید، پیروی از سبک زندگی و کاری کسانی است که مسیری را در زندگی انتخاب نموده و در آن مسیر نیز موفقیتهایی کسب کردهاند. در همین راستا، در این پست قصد داریم تا با سالار کابلی، طراح و برنامهنویس ارشد وب مصاحبهای داشته باشیم و نقطه نظرات ایشان را در مورد مباحث مختلف جویا شویم.
لطفاً خود را معرفی کنید؟
من سالار کابلی هستم؛ طراح و توسعهدهندهٔ نرمافزار که برنامهنویسی رو از سال ۱۳۸۲ شروع کردم و از همون موقع تمرکز اصلیم تکنولوژیهای مربوط به وب بود و بعدها فعالیتم رو در زمینهٔ طراحی رابط کاربری نرمافزارها بر مبنای وب و تلفنهای هوشمند شروع کردم. من به محصولات باکیفیت و زیبا علاقهٔ زیادی دارم و به ظاهر، کاربردپذیری و دوستانه بودن محصولات به اندازهٔ کیفیت عملکرد و نحوهٔ کارکردشون توجه میکنم و عقیده دارم این دو بخش جداییناپذیر هستن.
چگونه به دنیای وب علاقمند شدید؟
وقتی شروع کردم به یادگیری برنامهنویسی، اولین زبان امروزی که بعد از Basic (و مشتقاتش) یاد گرفتم، نسخهٔ سوم از PHP بود که به نظرم خیلی جذاب بود و همین من رو به برنامهنویسی وب علاقمند کرد و باعث شد زبانهای دیگهای که باهاشون کار میکنم همه مربوط به وب باشن مثل Ruby ،Python و این اواخر هم که Node.js. همون سالهای آغاز فعالیتم، کشف کردم که به طراحی در وب هم علاقهٔ زیادی دارم و فعالیتم رو به اون سمت هم بردم.
اولین طراحی که انجام دادید مربوط به چه سالی است؟
طراحی که زیاد انجام دادم همون یکی دو سال اول، ولی اولین مشتری رسمیم رو سال ۱۳۸۳ داشتم که یک شرکت ارائهدهندهٔ سختافزار کامپیوتر بود و یک سایت ساده میخواست. بابت طرحم ۱۰ هزار تومان گرفتم. مشتری دومم هم یک دانشجو بود که برای کتابخونه دانشگاهشون یه سایت میخواست که از اون هم ۸ هزار تومان گرفتم. (-:
تعریف شما از سئو چیست و در دنیای کنونی چه اهمیتی دارد؟
من به سئو با معنی کلاسیکش اعتقادی ندارم. یعنی اینکه بخوایم یکسری کارهای خاص رو انجام بدیم برای اینکه صرفاً رتبهٔ سایتمون توی الکسا یا گوگل بالاتر بره. این به نظرم یعنی تقلب و البته اهمیتی هم نداره.
مهمترین کاری که باید موقع طراحی و توسعهٔ یک وبسایت یا وباپلیکیشن انجام بدیم این هست که به محتوا اهمیت زیادی بدیم و اطلاعات درست و مرتبط رو به مشتریها ارائه کنیم و در نهایت ناوبری رو به شکل صحیح انجام بدیم تا کاربر سردرگم نشه. در کل، باید به کاربردپذیری (Usability) اهمیت زیادی بدیم و دیگه نگران الکسا، گوگل و … نباشیم.
از چه سیستمعاملی استفاده میکنید؟
من از سال ۸۸ کاربر سیستمعامل مک هستم و کارهای مربوط به طراحی، توسعه و همچنین کارهای شخصیم رو روی این پلتفرم انجام میدم و از لینوکس (توزیعهای مختلف در شرایط مختلف) روی مدیاسنتر خونگیم و سرورهام استفاده میکنم.
دیدگاه شما در مورد اپنسورس چیست؟
موضوع فرهنگ متنباز (Open Source) در واقع یک شیوهٔ تفکر هست. من سالهاست که نرمافزارهای متعددی رو به صورت متنباز برای استفادهٔ آزاد منتشر میکنم و عقیده دارم که این وظیفهٔ هر انسانی هست که بخشی از یا تمام دانشش و نتیجهٔ فعالیتش رو به صورت آزاد در اختیار همنوعاش قرار بده چرا که ما خودمون هم این دانش رو از دانش به اشتراک گذاشته شدهٔ دیگران اقتباس کردیم و در قبالش وظیفهٔ بازنشر داریم.
البته اینکه من به متنباز اعتقاد دارم معنیش این نیست که به کپیرایت اعتقاد ندارم (چون این سوءتفاهم اغلب در کشور ما پیش میاد). کسی که نرمافزارش رو به صورت متنباز و آزاد منتشر میکنه، در واقع داره اون نرمافزار رو تحت حمایت قانون کپیرایت و بر اساس یک اجازهنامهٔ خاص (مثلاً گنو/جیپیال، امآیتی و …) منتشر میکنه. خیلی وقتها هم پیش میاد که نرمافزاری آزاد (متنباز) باشه ولی رایگان نباشه. در این مواقع هم باید کپیرایت رو رعایت کرد و طبق اجازهنامهای که توسعهدهنده در نظر گرفته، از نرمافزار استفاده کرد.
بزرگترین اشتباهی که در زندگی حرفهای خود مرتکب شدهاید چیست؟
یکی از بزرگترین اشتباهات زندگی حرفهایم اعتماد بیاندازه و کار کردن بر مبنای اعتماد و بدون قرارداد بود. توصیه میکنم اگر تصمیم دارید کار حرفهای بکنید، هیچوقت بدون عقد قرارداد با کسی شراکت نکنید. همون اول راه، سهمتون رو از ماجرا مشخص کنید تا بعداً مثل من دچار مشکل نشید. به قول ما ایرانیها، جنگ اول به از صلح آخر!
دومین اشتباه بزرگم هم روزهایی بود که به هیچ چیز غیر از کار کردن فکر نمیکردم و تمام وقت آزادم رو به کار اختصاص داده بودم و هر شب تا صبح بیدار بودم و سعی میکردم هرطور که شده کار کنم. فکر میکردم این روش درستیه و باعث رسیدن زودهنگام به موفقیت میشه؛ ولی نه تنها این طور نشد، بلکه بیمار شدم و مدتها طول کشید تا سلامتیم رو دوباره به دست بیارم و در نتیجش کلی از همهچیز عقب افتادم. به اندازه کار کنید و کار رو تبدیل به تمام دنیاتون نکنید.
چه توصیهای برای کسانی دارید که قصد دارند وارد به دنیای وب شوند؟
دو تا از مهمترینهاشو در جواب سؤال قبلی گفتم. علاوه بر اونها، توصیهای که میتونم بکنم اینه که تا میتونن مطالعه کنن و از وقتهای آزادشون برای خوندن کتاب، مقاله و … استفاده کنن. هرچی بیشتر مطالعه کنن و با دنیای طراحهای و برنامهنویسای فرهنگهای مختلف دنیا و کشورهای مختلف (شامل ایران هم) بیشتر آشنا شن و کارهاشون رو بررسی کنن و از هنر، تکنولوژی و محصولاتشون ایده بگیرن، بیشتر میتونن به ایدهآلی که توی ذهنشون هست نزدیک بشن و سطح درک و تفکراتشون رو بالاتر ببرن.
طراحی طراحان ایرانی را در مقایسه با طراحان غربی در چه جایگاهی میبینید؟
البته این روزها واژهٔ «غربی» دیگه کاربرد زیادی نداره چون با وجود اینترنت و شبکههای اجتماعی، مرزهای دنیا کمکم دارن رنگشون رو از دست میدن و برای همین اغلب فرقی نمیکنه که یک طراح برای اینکه در دنیا مطرح بشه اهل چه کشوری باشه. مثلاً یک طراح که در کرواسی زندگی میکنه میتونه همونقدر موفق و شناخته شده باشه و درآمد داشته باشه که یک طراحی که در آمریکا زندگی میکنه (البته من مبنا رو بر آزادکاری گذاشتم نه استخدام در یک شرکت که اون جریانش کلاً فرق داره و به اقتصاد و پیشرفت اون کشور ارتباط داره).
وب باعث شده که تمام طراحها و برنامهنویسهای دنیا از یک منبع دانش مشترک (اینترنت) استفاده کنن و برای همین تقریباً این موضوع که یک برنامهنویس آمریکایی سوادش از یک برنامهنویس ایرانی بیشتره یا بالعکس داره اهمیتش رو از دست میده. ولی خب ما ایرانیها با چالشهای بزرگی هم روبرو هستیم. بزرگترینش شاید تحریم باشه که باعث شده به شبکهٔ بانکی جهانی وصل نباشیم و نتونیم مشتریهای جهانی داشته باشیم (حداقل به راحتی، وگرنه راه برای دور زدن تحریم زیاده) و اینکه چون طی سالهای گذشته نام ایران همیشه در صدر خبرهای جهان بوده، شاید خیلی از مشتریهای بالقوه در دنیا به راحتی به طراحها و توسعهدهندههای ایرانی اعتماد نکنن حتی اگر کارشون خوب باشه. همین موضوع باعث میشه که دایرهٔ مشتریهای ما محدود به کشور خودمون و افراد فارسیزبان بمونه و در نتیجش، علاقهمون رو به مطالعه بیشتر و کار بیشتر از دست میدیم.
رمز موفقیت خود را در طراحی وب در چه میدانید؟
من خودم رو «موفق» به اون معنای مطلق نمیدونم و هنوز راه خیلی طولانیای پیش روم هست. انکار نمیکنم که به یک مجموعه از اهدافی که سالها توی ذهنم بودن رسیدم، ولی خب این همیشه باعث میشه که اهداف جدیدتری جاشون رو بگیرن و همیشه برای رسیدن به اونها در حال تلاش باشم. به نظرم رمز موفقیت آدمهایی مثل ما در چند چیز خلاصه میشه:
- خانوادهٔ خوب
- یادگیری
- تلاش
- تمرین و مطالعه مداوم و همیشگی
- فروتنی
- و در نهایت انتقال علم به دیگران
هرچه دل تنگتان میخواهد بفرمایید بگویید؟
به خانوادتون بیشتر توجه کنید؛ مخصوصاً به همسر و والدینتون. هیچ کار و موفقیتی در دنیا نیست که بتونه جای محبت این افراد رو در زندگیتون بگیره. این رو من با تمام وجودم حس کردم.