اگر کتاب Just for Fun که در زبان فارسی به «فقط برای تفریح» ترجمه شده و دربارهٔ زندگینامهٔ لینوس توروالدز -خالق لینوکس- است را خوانده باشید، مسلماً با مترجم این کتاب (جادی، تصویری که در بالا مشاهده میکنید.) آشنا هستید. شاید بدون اغراق بتوان گفت که ترجمهٔ شیوا و روان این کتاب میتواند شما را ساعتها مجبور به در دست گرفتن این کتاب کرده تا به اتمام رسد (البته این احتمال نیز وجود دارد تا پس از مطالعهٔ این کتاب خواندنی، به یکی از کاربران سیستمعامل گنو/لینوکس نیز مبدل گردید). در ادامه، با سکان آکادمی همراه باشید و مصاحبهٔ خواندنی با این وبلاگنویس معروف ایرانی را مطالعه نمایید (همچنین با مراجعه به لینک جادی میرمیرانی: گیک قدیمی و فعال جامعهٔ اپنسورس، میتوانید از پادکست مصاحبه با وی بهرهمند گردید).
لطفاً خود را بیشتر برای خوانندگان سکان آکادمی معرفی کنید؟
با سلام. جادی هستم. از قدیم وبلاگ مینوشتم و علاقمند به لینوکس و آزادیهای انسانی از جمله آزادی کیبورد.
سایت شخصی شما (کیبود آزاد) چرا فیلتر است؟
خب این سؤال رو که نباید از من بپرسین (: باید از اونی بپرسین که فیلتر کرده! من در مورد کارهایی که خودم کردم میتونم دلیل بیارم (: اتفاقاً به نظر من هم نباید فیلتر باشه.
دلیل همکاری شما با سایت محبوب نارنجی چه بود؟
یک بار به بچههای نارنجی گِله کردم که چرا بیشتر مطالب فرم ترجمه دارن و در مورد اعداد و ارقام گجتها و این چیزها حرف میزنن و حرف از فرهنگ اینترنت و مفاهیم پشت این گجتها کمتر مطرح میشه و جوابشون هم بسیار معقول بود: «اگه فکر میکنی تو هم میتونی کمک کنی، بیا کمک» و خب حرف حساب جواب نداره و این شد که شروع کردم در بخشی به اسم «کتاب نارنجی» در مورد فرهنگ اینترنت بنویسم.
به نظر شما دلایل موفقیت نارنجی چه بود و آیا سایر سایتها میتوانند جا پای نارنجی بگذارند یا خیر؟
نارنجی بسیار پُرتلاش بود و بسیار صادق. در زمان خوبی شروع کرد و جدی پیش رفت. سایتهایی که الان هستن دارن سعی میکنن بخشی از جای نارنجی رو پُر کنن ولی خب دو تا مشکل اصلی دارن:
- دیدگاه خیلی تجاری و تمرکز بیشتر روی اخبار
- و ضعف روی تحلیلها
البته نمیگم دیدگاه تجاری بَده ولی قدرت نارنجی در این بود که به خاطر تجارت شروع نکرده بود و واقعاً ایدهاش برای اطلاعرسانی و فرهنگسازی بود.
با کدام زبانهای برنامهنویسی کار کردهاید و از میان آنها به کدامیک بیش از بقیه علاقمند هستید و چرا؟
خودتون واردتر هستین. اصطلاحی در برنامهنویسی هست که میگه «اشتباه خیلی برنامهنویسهای جوان اینه که برنامه نوشتن به یک زبون خاص رو با یاد گرفتن برنامهنویسی اشتباه میگیرن». من با کنار گذاشتن شکستهنفسی، میتونم بگم که برنامهنویسی رو بلدم و در نتیجه زبان دیگه خیلی مهم نیست.
البته لازمه بگم که من برنامههای بزرگ نمینویسم و وقتی قرار باشه چیزی شبیه چاپکنندهٔ سری فیبوناچی بنویسیم، دیگه فرق زیادی بین روبی، پرل و پایتون نیست چون عملاً از قابلیتهای خاص هیچ کدوم از این زبانها استفاده نمیکنم. برنامههای من اکثراً این شکلی هستن (:
من بیشتر با پِرل برنامه نوشتم و بعد پیاچپی و این روزها با پایتون و گاهی گو. جالبه که چون برنامهنویس پرل کمه، هنوزم که هنوزه آدمهایی با سرچ به من میرسن و درخواست میکنن تو پروژههای پرل کمکشون کنم. راستش به نظرم کار جذابی هم هست.
بزرگترین اشتباهی که در زندگی حرفهای خود مرتکب شدهاید چیست؟
اشتباه؟ خب دو سه بار اشتباهی کل هاردم رو پاک کردم! از نظر برنامهنویسی هم بزرگترین اشتباهم این بود که به جای یاد گرفتن تکنولوژیهای مرتبط، با چیزی که بلد بودم کارم رو راه انداختم. باور نمیکنین و اولین باره که میگم ولی یک سایت با حجم عظیمی اطلاعات از یکی از صنایع بسیار عظیم کشور رو شخصاً بدون اسکیوال نوشتهام (: اون موقع هنوز با اسکیوال آشنا نبودم و در نتیجه کل دیتابیس رو خودم با پرل پیادهسازی کردم! تا چند سال پیش هم سایت سرپا بود و اون دیتابیس شخصیام هم کار میکرد ولی وای به وقتی تغییری لازم بود یا اصلاحی!
اگر به ۵ سال پیش بازگردید، از دید حرفهای چه کارهایی که انجام دادهاید را هرگز انجام نمیدادید و چه کارهایی که انجام ندادید را حتماً انجام میدادید؟
احتمالاً دقیقاً همین کارهایی رو میکردم که کردهام. من کلاً آدمی راضی از زندگی و گذشته هستم و تقریباً هیچ وقت فکر نکردهام که کاش فلان کار رو نمیکردم. بهم خوش گذشته و کارهای خوبی کردم و احتمالاً همهشون رو تکرار میکردم.
شما یکی از اعضای فعال و تأثیرگذار تهران لاگ هستید. به نظر شما لاگها از چه سیاستی میبایست پیروی کنند تا موفقیت آنها دوچندان شود؟
نظر لطف شماست (: در اصل بچههای قدیمیتر لاگ خیلی زحمت کشیدن و من کار مهمی توی لاگ نکردهام. در نتیجه ترجیح میدم در این مورد نظر ندم و فقط به همین بسنده کنم که آدمها باید یاد بگیرن که یک شبه نمیشه مشهور شد و اگر میخوان توی جامعه اعتبار داشته باشن، باید باحوصله باشن و پُرتلاش.
اگر کسی بخواهد تازه وارد دنیای برنامهنویسی شود، چه توصیهای به وی میکنید؟
با چیزی کار کنه که ازش لذت میبره و با حوصله از پایین یاد بگیره. همچنین اگر کمی پیش رفت، شروع کنه به خوندن سورس پروژههای آزاد و در صورت توان (که ۱۰۰٪ از یک جایی پیش مییاد) مشارکت کردن در اون پروژه. اینجوری اولاً مهارتهای ارتباطیاش افزایش پیدا میکنه و دوم نمونه کارهای خوب رو میبینه و خوب کار کردن رو یاد میگیره و در نهایت رزومهٔ خوبی هم برای خودش میسازه.
و در آخر، هرچه دل تنگتان می خواهد بگویید؟
دل تنگ که ندارم (: من کلاً خوشحالم. حرفم هم همیشه اینه که آدمها رو چیزهایی کار کنن که ازشون لذت میبرن و با حوصله پیش برن و سعی نکن یکهو بپرن پلهٔ آخر و از همه مهمتر، شاد باشن. اگر کسی واقعاً نمیتونه شاد باشه یعنی باید چیزی رو در اطرافش عوض کنه. و خب ... مرسی از وبلاگ خوبتون. جزو وبلاگهایی است که من همیشه میخونم و امیدوارم همینقدرخوب پیش بره.