کار کردن در یک استارتاپ و فعالیت برای پیشرفت و گسترش آن میتواند یک شغل مسرتبخش باشد و حتی ممکن است شما با کمی شانس بتوانید چیزی شبیه به کمپانیهای بزرگی که روزی یک کسبوکار نوپای کوچکی بودهاند خلق کنید اما کار کردن در استارتاپها اساساً سخت است و اگر خود را برای مواجهه با شرایط دشواری آماده نکرده باشید، کار کردن در چنین فضایی میتواند یک تجربهٔ ناخوشایند، خستهکننده و ملالآور باشد.
کارهای زیادی وجود دارند اما افراد کمی هستند که آنها را انجام دهند
یک چیزی که خیلی زود در این نوع کسبوکارهای نوپا متوجه میشوید این است که همیشه کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارند و افراد خیلی کمی هستند که آنها را انجام میدهند. از کارهای کماهمیت و کوچکی چون تعمیر سیستمهای اعضای تیم، پرینتر و غیره گرفته تا کارهای جدیتر و یا حتی کماهمیتتر همچون تِی کشیدن!
یک نکتهٔ دیگر اینکه اهمیتی ندارد چه مقدار کار در دست دارید، همیشه کارهای بیشتری برای پیگیری وجود دارند که گهگاه این مسئله خستهکننده و باعث آشفتگی و عدم تمرکز میشود اما در هر صورت این کاری است که شما برای آن استخدام شدهاید و در یک کلام میتوان گفت که هیچ محدوده و هیچ شرح وظایفی برای این اکوسیستم وجود ندارد.
در اکثر مواقع مسیر را اشتبا خواهید رفت
جالب است بدانید که حدوداً ۹۹٪ مواقع در تصمیمگیریهای خود دچار اشتباه میشوید. در واقع، ساخت محصول سختتر از آن چیزی است که فکر میکنید و کاربران کمتری از آنچه تصور میکردید محصول شما را پس از عرضه خواهند پسندید (حتی افراد کمتری حاضرند بابت آن پول پرداخت کنند.) که این یک ضربهٔ بزرگ به غرور اعضای یک تیم استارتاپی است.
احتمالاً درآمد زیادی نخواهید داشت
این شغل یک کار سخت مداوم است و حقیقتاً در پایان روز پول چندانی در نمیآورید. ممکن است هزاران روش دیگر برای کسب درآمد وجود داشته باشد، اما اگر در جستجوی یک کار هیجانانگیز هستید که با یادگیری فزاینده همراه باشد، کار کردن در یک استارتاپ آن چیزی است که به دنبال آن میگردید.
بنیانگذاران استارتاپ میتوانند نفوذ بسیار زیادی داشته باشند
تقریباً هیچ دستورالعمل و رویهای وجود ندارد، کارها بسیار درهمریخته و گاهی کمبازدهاند و همه چیز وابسته به هوا و هوس مؤسس/مؤسسین استارتاپ است و چنانچه در مشاجرات همواره ساز مخالف بزنید، هیچ سند و مدرکی نمیتواند به شما کمک کند تا در یک مشاجره با بنیانگذاران پیروز شوید و به راحتی میتوانید خود را پشت در استارتاپ تصور کنید یا حداقل اینکه خیلی راحت کنار گذاشته شده و دیگر شما را در تصمیمگیریها شرکت نمیدهند.
آیا میتوانید بلاتکلیفی را تحمل کنید
صبح زود سر کار میروید و برای اجرای بخشی از کارها که در مسیر خود برنامهریزی کردهاید بسیار سرخوش و سرحال هستید اما به محض اینکه از راه میرسید، همهٔ اعضای تیم جلسه گرفتهاند و سیاستها را تغییر دادهاند که بیشتر آدمها نمیتوانند با این نوع بلاتکلیفیها کنار بیایند.
راهنماییها و دستورالعملهای بسیار کمی وجود دارد
با وجود داشتن بهترین ایدهها در ذهن، هرگز نمیدانید چهطور باید آنها را به طور درست به مرحلهٔ اجرا در آورید. علاوه بر این، وقتی به دنبال رؤیای خود برای کار در یک استارتاپ میروید، هیچکسی در مورد چنین چیزهایی شما را راهنمایی نخواهد کرد و بیشتر باید به حس ششم خود اکتفا کنید.
کار در استارتاپ مثل سواری دائمی روی قطار شهربازی است
زندگی در استارتاپ مثل یک قطار شهربازی است زیرا بالا و پایینهای خود را دارد اما این تصمیم با خودتان است که میخواهید بترسید یا از سواریتان لذت ببرید. اگر کسی هستید که اصول و قواعد را دوست دارد و میخواهد پیرو قوانین از پیش تعریف شده باشد، در این صورت استارتاپها جای مناسبی برای کار کردن شما نیستند چرا که اساساً در یک کسبوکار نوپا هیچ چیزی قطعی نیست، حتی امنیت شغلی شما!
به نظر شما شرایط کار در استارتاپهای ایرانی چگونه است و آیا با آنچه به عنوان برخی خصیصههای اکوسیستم استارتاپی گفته شد موافق هستید؟ نظرات، دیدگاهها و تجربیات خود را با سایر کاربران سکان آکادمی به اشتراک بگذارید.