کارآفرینی، توهم، واقعیت
کارآفرینی بحث داغ سال های اخیر در جوامع مختلف است. از محافل و فعالان دانشگاهی گرفته تا فعالان اقتصادی و دولت مردان و سیاست مداران، هرکس به طریقی به دنبال عقب نماندن از این موضوع داغ است.
تب تند کارآفرینی، بسیاری از افراد با تخصص و دانش های مختلف ازجمله برنامه نویسان را فراگرفته و کمتر کسی است که در فضای کار حرفه ای و حتی غیرحرفه ای، به فکر کارآفرینی نباشد. بسیاری از علاقه مندان به کارآفرینی و خوداشتغالی، در منابع و محافل مختلف به دنبال آموختن تکنیک های کارآفرینی هستند و معمولا در تمام منابع و محافل، مسیر خود را با ریشه ی لاتین کارآفرینی یا همان entrepreneur شروع می کنند.
برخی افراد عبارت «کارآفرینی» را ترجمه مناسبی نمی دانند. چرا که موضوع اصلی و آنچه هدف اصلی است، بحث ایجاد سرمایه و درآمد است و برخی حتی معتقدند این امر بدون ایجاد کار نیز می تواند رخ دهد. البته خود عبارت کارآفرینی نیز بحثی متفاوت از «اشتغال زایی» است اما دیده شده است که گاهی برخی افراد به ظاهر صاحب نظریا دولت مردان، از عبارت کارآفرینی با ذهنیت اشتغال زایی استفاده می کنند که می تواند به دلیل پایین بودن سطح آگاهی ایشان در این حوزه باشد.
مفهوم کارآفرینی و کسب و کار، مانند طلا در غرب وحشی شده است. در زمان همه گیری تب طلا و ثروت در غرب وحشی، جویندگان طلا بیش از آن که خودشان به ثروت برسند، فروشندگان بیل و کلنگ را به ثروت رساندند. امروزه نیز تب کارآفرینی و کسب و کار، بیش از آن که جویندگان آن را به موفقیت برساند، راه کار بسیار مناسبی برای افراد و موسسه ها شده است تا با فروش کتاب هایی با عنوان های زیبا، دوره ها و بسته های آموزشی وسوسه کننده، سمینارها و همایش های شکیل و ... جیب خود را پر کنند در حالی که تعداد بسیار زیادی از مشتریان شان موفقیتی را در مسیر کارآفرینی تجربه نخواهند کرد.
کارآفرینی از نگاهی دیگر
فکر می کنید چند درصد از استارتاپ ها و کارآفرینی ها به موفقیت دست پیدا می کنند؟! چند درصد از افرادی که در این مسیر شکست می خورند داستان شکست شان را به گوش سایرین می رسانند؟ برایش کتاب می نویسند یا سخنرانی و همایش ترتیب می دهند؟
بیشتر آنچه می خوانیم و می شنویم از داستان های افراد موفق و پیشرفت های آسانسوری آن ها با چاشنی سابقه ی خوردن خاک صحنه یا شروع از زیرزمین است. برخی افراد نیز در حالتی بین موفقیت و شکست، پشت تریبون ها، خود را موفق تر از آنچه که هستند نمایش می دهند که این امر نیز می تواند برای ارضای حس خود ساخته بودن، موفق بودن، برندسازی شخصی یا چیزی مشابه آن باشد. آمارها نشان می دهد، افراد زیادی هستند که وارد یک کسب و کار می شوند و به دلیل نداشتن برنامه موفق، ضعیف بودن ایده، نداشتن سرمایه، تغییرات محیطی و سیاسی و خیلی موارد دیگر شکست می خورند.
برای ورود به عرصه ی کارآفرینی، اصول و روش های متعددی در منابع مختلف ذکر شده است منابعی از سلایق افراد بی تجربه تا کتاب ها و مقاله های علمی که هیچ کدام را به عنوان یک اصل واحد نمی توان به صورت تضمینی مدنظر قرار داد چرا که هر کسب و کار و ایده ی کارآفرینی، داستان و شرایط خود را دارد و عوامل متعددی روی آن تاثیرگذار هستند؛ اما می توان مواردی را به صورت کلی و به عنوان عوامل مشترک در تجربیات موفق بشر شناسایی و مدنظر قرار داد. مواردی مانند شناخت و تجربه ی قبلی در صنعت مربوط به آن سرمایه ی کافی، تیم سازی مناسب و سایر موارد.
در عوامل موفقیت یک کسب و کار و کارآفرینی، کمتر منبعی به مقوله «شانس» اشاره می کند. انسان معمولا عامل اصلی موفقیت هایش را تلاش و توانایی خود می داند و برعکس برای شکست هایش به دنبال موارد بیرونی است تا خود را از اتهام ناتوانی و اشتباه کردن دور سازد و طبیعی است که وقتی بیشتر نظریات و داستان های کارآفرینی از افراد موفق باشد، کمتر به موضوع شانس اشاره می کنند.
حقیقت این است که شاخصی به اسم «شانس» یا به تعبیر دینی آن «خواست خداوند» موردی است که تاثیر به سزایی در موفقیت یا شکست کارآفرینی و کسب و کار دارد. کارآفرینانی هستند که در مسیر موفقیت شان، بخت با آن ها یار بوده و یک عامل، خارج از فکر و برنامه ریزی آن ها، موفقیت شان را رقم زده و یا سرعت بخشیده. افرادی هم هستند که عکس این داستان را تجربه کرده اند و با وجود تمام محاسبات و برنامه ریزی ها، بر اثر یک عامل طبیعی و غیرقابل پیش بینی محکوم به شکست شده اند.
با همه ی این شرایط، چیزی که مانند هرکار دیگری، در کارآفرینی و خلق ثروت نیز احتمال موفقیت را افزایش می دهد، دانش و پشتکار است. از آنجایی که مباحث کارآفرینی و مدیریت در حوزه علوم انسانی یا به اصطلاح علوم غیردقیق قرار می گیرد، نمی توان برای آن یک تئوری ثابت و محکم درنظر گرفت اما می توان با مطالعه متون و کتاب های حاصل از دانش و تجربه ی کارآفرینان موفق در کنار آنچه که از محققان و دانشمندان این موضوعات به جا مانده، آگاهی و ذهنیت مناسبی کسب کرد و خیلی از اشتباه ها و خطاهای روزمره را آزمون و خطا نکرد و در اصطلاح، چرخ را دوباره اختراع نکرد.
در مقاله های بعدی کارآفرینی در سایت سکان آکادمی، به برخی از شاخص های کلیدی کارآفرینی و تئوری های آن خواهیم پرداخت.
تلاش و پشتکار یا به عبارتی پای کار ماندن، موضوع مهم دیگری است که می تواند احتمال موفقیت را به طور چشم گیری افزایش دهد. منظور از ماندن در کار، اصرار کورکورانه به یک کار اشتباه نیست؛ مثلا شما اگر 10 سال یک تکه تخته خشک را آبیاری کنید جوانه و گلی از آن سبز نمی شود. منظور از پای کار ماندن در کارآفرینی، اصرار با چشم باز و انعطاف پذیری به صورت چابک است. باید پشتکار داشت و کار را رها نکرد اما به صورتی که آمادگی واکنش و یا تغییر احتمالی در شرایط خطر و وضعیت بد کسب و کار را داشت. لازم است به این موضوع نیز اشاره شود که کارآفرین شدن و راه اندازی کسب و کار، ابعاد گسترده ای از زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد و بسیاری از لذت های زندگی را باید از دست داد تا به لذت خوداشتغالی و خودکفایی رسید.
ادامه دارد...