The Avengers (انقامجویان) یکی از گروههای بسیار شناخته شده در کمیکها و فیلمهای شرکت مارول است که از ویژگیهای این گروه میتوان به طراحی و ویژگیهای خاص هر کدام از کاراکترها اشاره کرد. به طور کلی، میتوان گفت که به دلیل وجود این ویژگیهای خاص، هر کدام از آنها احساس خاصی را به بیننده منتقل میسازند و صاحبان کسبوکارهای مختلف نیز میتوانند با توجه به ویژگیهای منحصر به فرد آنها، درسهای متعددی بیاموزند که در ادامه قصد داریم به چند مورد از شاخصترین آنها اشاره کنیم.
سه درس از هالک
سادگی: خصوصیت هالک، سادگی او است و راهحلهایش برای هر چیزی، فقط یک چیز کوچک است: خرد کردن و خراب کردن همه چیز. گاهیاوقات پاسخ برخی از مشکلات بزرگ، میتواند به همین سادگی باشد. پس بهتر است قبل از وارد شدن به مرحله طراحی و ساخت هر چیزی، مطمئن شوید که سادهترین راه ممکن را انتخاب کردهاید.
طراحی میتواند تأثیری بیش از محتوا بگذارد: معروفیت هالک از تواناییهای ارتباط برقرار کردن وی نیست؛ با این وجود، با یک نگاه به این موجود میتوان به طور کامل به قدرت او پی برد. بدن عضلانی و بزرگ او، به صورت کامل نمایانگر قدرتمندی و خطرناک بودن وی میباشد. از طرفی دیگر، در داستانها و فیلمهای تخیلی، از رنگ سبز برای موارد رادیو اکتیو استفاده میشود؛ پس با یک نگاه ساده به بدن هالک، میتوان به خطرناک بودن این موجود غولپیکر پی برد. همچنین لباسهای پاره شدهٔ وی میتوانند به خوبی نمایانگر سپری کردن سختیهایی باشد که با آنها دست و پنجه نرم کرده باشند.
با این تفاسیر، ما در طراحی محصول میتوانیم از نوع لوگو گرفته تا انتخاب رنگ و شعار سازمانی و چیزهایی از این دست، پیامهای مختلفی را حتی بدون بیان یک کلمه به مشتریان هدف خود منتقل کنیم.
کنترل کردن خود و همکاری با دیگران: با وجود این که هالک تمامی توجهها را به خود جلب میکند، بروس بنر (دکتری که در هنگام عصبانیت به موجودی به نام هالک تبدیل میشود) به نسبت هالک اهمیت بیشتری در گروه دارد. او است که به تمامی مسائل گوش میدهد و با تمامی اعضای گروه همکاری میکند و مهمتر اینکه او در مقابل حسی درونی خود که او را به هالک تبدیل میکند مقاومت کرده و خود را کنترل میکند.
اگر شما به عنوان مدیر یک استارتاپ یا کسبوکار بتوانید توانایی کنترل کردن را در خود نهادینه کنید، میتوانید به یکی از بهترین اعضای هر گروهی تبدیل شوید. به عبارت دیگر، در مدیریت و رهبری تیم گاهیاوقات زمانهایی پیش میآید که همه چیز از کنترل ما خارج است و اینجا است که بایستی کنترل بسیار زیادی روی خود داشته باشیم.
سه درس از مرد آهنی
نوآور و نترس باشید: مدیران کسبوکارهای مختلف همواره مجبورند تا فناوریهای مختلف را به کار گیرند تا کسبوکار خود را رونق بخشند. هیچگاه ذهن خود را برای کارهایی که میتوانید انجام دهید و تواناییهایی که دارید محدود نکنید. به قول معروف، بهتر است که همیشه از بیرون گود به قضیه نگاه کنید.
خستهکننده نباشید: به نظر شما تونی استارک (محققی که مرد آهنی را اختراع کرد) آدمی خشن است، آیا وی آدمی سرسخت است، آیا او یک فرد بدذات است؟ پاسخ تمامی این سؤالها در یک کلمه خلاصه میشود: آری! اما شما هیچگاه نمیتوانید او را به خستهکننده بودن متهم کنید. در حقیقت، او یکی از اَبَرقهرمانان خیالی است که هیچگاه به حد وسط قانع نمیشود و همیشه این موضوع اتفاقات و حوادث خوب و بد زیادی را پیش میآورد.
به عنوان کسی که قرار است رهبری تیمی از دولوپرها، طراحان، مدیران بازاریابی و غیره را در دست گیریم، هرگز نمیبایست کاری کنیم تا دیگران ما را با صفت خستهکننده توصیف کنند چرا که کار در چنین فضایی برای دیگر اعضای تیم ملالآور شده و دیر یا زود ایشان ما را ترک خواهند کرد.
برای خود شهرتی دست و پا کنید: تونی یک موجود بشردوست دلربا است که همیشه در رسانههای عمومی ظاهر میشود. شما نیز بهتر است از وی یاد گرفته و شروع به تاثیرگذاری و جلب اعتماد افراد کنید. بگذارید کارهای شما در دنیای مجازی پخش شوند و میزان تجربهٔ شما را در زمینههای کاریتان مشخص کنند. به عبارت دیگر، برندسازی شخصی چیزی است که مدیران کسبوکارهای نوپا میبایست روی آن کار کنند.
دو درس از تور
استوار باشید: تور بیش از هزاران سال است که کارهای خود را به شکل کنونی انجام میدهد. کار درست بودن و داشتن توانایی مبارزه، باعث شدهاند تا وی بتواند در طی این سالها -و بدون شک در زمانهای آینده- به همین روش به کار خود ادامه دهد.
ثبات داشتن یکی از اصول حیاتی به پیش بردن یک کسبوکار موفق است. پس سعی کنید این درس را به خاطر بسپارید که شرکتهای موفق در سراسر دنیا آنهایی بوده، هستند و خواهند بود که یکسری اصول و قواعد را بر اساس فرهنگ سازمانی خود مشخص ساخته، و همواره و تحت هر شرایطی به آنها پایبند بودهاند.
بر طبق قوانین بازی کنید: چه خوشتان بیاید چه نیاید، در هر جامعهای و برای هر کاری قوانینی وجود دارد و بهترین کار، تبعیت کردن از آنها است. عمل کردن بر اساس قوانین باعث میشود تا شما به مقدار زیادی در انرژی و زمان صرفهجویی کنید. به علاوه، این کار باعث میشود تا شما بتوانید پروژههای خوبی به دست آورید و با افراد بیشتری همکاری کنید.
سه درس از کاپیتان آمریکایی
خود را با تغییرات وفق دهید: یکی از چیزهای ثابت در دنیای کسبوکار و استارتاپها، وجود تغییرات است؛ به صورتی که تنها با گذشت چند سال، ممکن است یک تغییر اساسی در چشماندازها پیش بیاید. اگر شما فردی باشید که خود را با این تغییرات وفق نمیدهد، پس از گذشت چند سال حس میکنید که از یک خواب طولانی مدت بیدار شدهاید و همه چیز برای شما جدید است. مانند اتفاقی که برای کاپیتان آمریکایی افتاد.
صحبت کردن از ارزشها: سربازان خوب و قابل اعتماد کاپیتان آمریکایی، همیشه به ارزشها مینگرند و به آنها تکیه میکنند. به این فکر کنید که چگونه میتوان این مطلب را در زندگی حرفهای به نمایش گذاشت. به این پرسشها پاسخ دهید که شما در حقیقت به چه چیزی باور دارید و چه ارزشهایی را میتوانید در خدمات یا محصولات خود به نمایش بگذارید.
صبور باشید: صبور بودن -به خصوص برای کسی که به تازگی وارد حوزهٔ بیزینس شده باشد- امری بسیار ضروری است. سال اولی که شما وارد بازار کار میشوید، میتواند یکی از سختترین سالهای زندگی کاری شما باشد. در این زمان شما ممکن است کاملاً ناامید شوید، ممکن است چندین بار پشت سر هم با درخواست شما در هر زمینهای مخالفت شود و در آن زمان، شما ممکن است فکر کنید که هیچگاه به حق خود نمیرسید. اما بایستی بدانید که با اندکی تلاش و تصمیمی قاطع و مقداری صبر، میتوانید در کار خود به مدارج بالایی برسید.
سه درس از بیوهٔ سیاه
به ظاهر محصول اهمیت دهید: بدون شک ظاهر و چهرهٔ بیوهٔ سیاه، یکی از سلاحهای قدرتمند وی در بین تمامی اسلحههایی که استفاده میکند است. درست است که در طراحی محصول، جاذبهٔ تصویری همه چیز نیست، اما بدون شک میتوان آن را یکی از مهمترین عوامل آن دانست.
در طراحی دفتر کار، بستهبندی محصول، وبسایت یا اپ موبایل و به طور کلی هر چیزی، وسواس زیادی به خرچ دهید چرا که ظاهر خدمات و محصولات، به طرز قابلتوجهی میتواند تجربهٔ کاربری خوبی را برای کاربران رقم بزند.
بدانید که کدام قوانین را میتوان شکست: بیوهٔ سیاه به اهل عمل بودن و استفاده کردن از شیوههای بد معروف است. در گذشته، وی یکی از اعضای گروه جنایتکاران بوده است اما هماکنون نیز تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا در خدمت بشریت باشد. به این گونه قوانین قابلتغییر در زندگی خود فکر کنید. در فرایندهای کاری خود، به دنبال استانداردهایی باشید که با عمل نکردن به آنها، میتوانید اثر بهتری را خلق کنید.
فرز و چابک باشید: همیشه به چند قدم جلوتر فکر کنید. در دنیای سریع و تغییرپذیر استارتاپها و کسبوکارهای نوپا، دستیابی و استفاده کردن از جدیدترین تکنولوژیها بسیار مهم است. در دنیای کنونی، تکنولوژیها و استانداردهای جدید به صورت روزانه ساخته و به بازار عرضه میشوند. سعی کنید با استفاده از آنها، به فرایندهای کاری خود سرعت بخشید چرا که چابکی، میتواند یکی از رموز موفقیت کسبوکارها باشد.
دو درس از تیزبین
دقیق باشید: به خاطر بسپارید که تفاوتهای کوچک در جزئیات، سبب متمایز بودن خدمات یا محصولات شما میشود. دقت بالا در طراحی و ارائهٔ محصولی که به تمامی جزئیات آن توجه شده باشد، همیشه از نشانههای یک طراح محصول خوب است. مشتری شما ممکن است متوجه بسیاری از تفاوتهای جزئی نشود، اما دقت در همین جزئیات میتواند مانند اسلحهٔ مخفی یک کسبوکار عمل کند و آن را در مقایسه با رقبا، یک سر و گردن بالاتر نگاه دارد.
مزیتها و برتریهای خود را بدانید و از آنها استفاده کنید: کلینت بارتون (شخصیت تیزبین) نه یک مخترع ثروتمند است، نه یک اسطوره و نه کسی که به قدرتهای فراانسانی دست یافته باشد بلکه او قدرت و شهرت خود را بر اساس قدرت ارادهٔ خویش و تمرین بسیار بنا نهاده است.
حال این سوال مطرح میشود که توانایی ویژهٔ شما چیست و شما در چه مواردی میتوانید با اندکی تلاش و کوشش، برتر از دیگران باشید؟ روی همان موارد تمرکز کنید و آنها را به عنوان مزیت رقابتی خود در نظر بگیرید.
سه درس از تمامی انتقامجویان
داستان خود را تعریف کنید: تعریف کردن داستان خود یک ابزار مهم و قدرتمند در زمینهٔ برقراری ارتباط است. داستانهای خوب همیشه میتوانند باعث الهامپذیری، سرگرم کردن و افزودن اشتیاق دیگران شوند.
هر چالشی سخت است: هر مشتری جدید، به دنبال یک محصول متفاوت است. این مسئله میتواند به عنوان یکی از قسمتهای لذتبخش هر کسبوکاری تلقی گردد. در نظر داشته باشید که گاهیاوقات شما برای عرضهٔ یک محصول متفاوت، نیاز به تیم اجرایی متفاوت، فناوریهای متفاوت و به طور کلی، یک نگرش و نگاه متفاوت به مسئله خواهید داشت.
هیچگاه تسلیم نشوید: این مورد ممکن است مقداری کلیشهای به نظر برسد اما همین یک جمله میتواند یک یادآور عالی برای مدیران کسبوکارهای مختلف باشد. انقامجویان همیشه به سختی مبارزه میکنند؛ گاهی در بدترین زمان ممکن، به ایستادگی برمیخیزند و گاهی به شدت به خود شک میکنند اما در انتها، همهٔ آنها آموختند که چگونه زیر فشارهای سنگین ایستادگی کنند.
علت درس گرفتن از این مسئله و ادامه دادن راه خود -آن هم در زیر سنگینترین فشارها- دانستن این مطلب بود که آنها مجبورند کاری که انجام میدهند را ادامه دهند فقط به این علت که باور داشتند این درستترین کار ممکن است!