به طور حتم همهٔ کسانی که زمان خود را صرف خواندن این مقاله میکنند تا به حال حداقل یکبار کلمهٔ Copyright به گوششان خورده است. Copyright کلمهای است قرضی و همانطور که از ظاهرش پیدا است، انگلیسیزبانها آن را برای ضایع نشدن حقوق افرادی که با خونِدل اثری را خلق میکنند، به کار میگیرند.
به طور خلاصه، قانون #کپیرایت این حق را برای شما به عنوان خالق یک اثر قائل میشود تا محصول یا اثر خود را اعم از یک قطعهٔ موسیقی، یک کتاب، یک طرح و یا حتی همین مقالهای که در حال خواندنش هستید را تمام و کمال از آنِ خود دانسته و خیالتان راحت باشد کسی آن را بدون مجوز شما از آنِ خود نخواهد کرد؛ اما در کشورهای کمتر توسعه یافته این قانون جز برای موارد محدودی، آنطور که باید و شاید رعایت نمیشود!
کپیرایت این تضمین را برای صاحب اثر ایجاد میکند که با استفاده از آن حق اولین تا آخرین کُپی از اثرش را برای خود محفوظ دانسته و به نوعی میتوان گفت که رعایت نکردن کپیرایت مصداقی بارز از دخل و تصرف در اموال دیگران است! چندی پیش مصاحبهای با یکی از خوانندگان مطرح داخلی که آلبومی جدید به بازار داده بود از تلویزیون پخش شد و مجری برنامه خیلی کلیشهای گفت:
آقای ... چند وقت برای این آلبوم زمان گذاشتی؟
ایشان پاسخ داد دو سال و این در حالی است که دو سال یک عمر است! به عبارت دیگر، دو سال شبنخوابی، استرس، هزینهٔ استودیو، دو سال کم دیدن و یا ندیدن اعضای خانواده، ندیدن بزرگ شدن بچهاش و به طور کلی دو سال زجر کشیده بود و با هزار و یک نفر سروکله زده و شاید جلوی دهها نفر برای گرفتن مجوز سر خم کرده بود تا برای من و شما محصولی گوشنواز تولید کند.
چندی بعد دیدم که آلبوم این خواننده در یکی از گروههای تلگرامی به اشتراک گذاشته شده بود و سایر اعضا هم از این بابت خرسند. از روی کنجاوی پس از مراجعه به سایت بییپ تونز، در کمال ناباوری دیدم که هزینهٔ این آلبوم فقط و فقط 4000 تومان بود! اساساً 4000 تومان پول یک بسته چیپس یا آدامس است اما برخی از ما حاضر نیستیم همین مبلغ ناچیز را برای گرم ماندن دَم کسی که حنجرهٔ طلاییاش گوشمان را مینوازد و روحمان را جلا میدهد، هزینه کنیم.
کاری به مسأله شرعی این قضیه نداریم و چیزی که عیان است اینکه عرف چنین کاری هم در کشورمان حل نشده است؛ اما یک مقایسهٔ ساده شاید دل ما را به اندازهٔ دل صاحب آن آلبوم موسیقی، یا تهیهکنندهٔ فلان فیلم دانلودشدهای که برای تولیدش میلیونی هزینه شده و یا حتی مقالهای که نویسنده تنها به عشق دیدن نام خود در انتهای آن نوشته است به درد آورد.
فرض کنید کتابی نوشتهاید و چاپ کردهاید و اکنون منتظر رسیدن خبر خوش فروش تیراژهای اولیهٔ آن هستید اما هیچ خبری از ناشر نمیشود که نمیشود. خواه این تنها راه کسب درآمد شما باشد یا نباشد، اما یقیناً وقت و انرژی شما مهم هستند. در کمال ناباوری و فقط به فاصلهٔ چند هفته، نسخهٔ PDF آن اثر به دست خود شما نیز میرسد و در یک کلام باید قید گرفتن عایدی مالی را از تمام زحمات خود بزنید!
کلام آخر
برای داشتن فرهنگ غنی، هرگز نمیتوان منتظر عاملی (فردی) بود تا بیاید و ما را به خود بیاورد و درست و غلط را نشانمان دهد بلکه باید خودمان یاد بگیریم، فکر کنیم و از همه مهمتر اینکه به این درک برسیم که دزدی تنها از دیوار کسی بالا رفتن نیست و رعایت نکردن قانون کپیرایت نیز بدون شک یکی از مصادیق این فعل حرام محسوب میشود. در یک کلام، برای اینکه کشورمان در راه تعالی قدم بردارد، میتوانیم از خودمان شروع کنیم و به تولیدکنندگان آثار هنری، فرهنگی، علمی و غیره با پرداخت هزینهای ناچیز در جهت بالا بردن کیفیت کارشان کمک کنیم.
حال نوبت به نظرات شما میرسد. آیا با موارد مطروحه در این مقاله موافقید و آیا قانون کپیرایت را در زندگی روزمرهٔ خود رعایت میکنید؟ نظرات، دیدگاهها و تجربیات خود را با سایر کاربران سکان آکادمی به اشتراک بگذارید.