اگر بخواهیم برنامهنویسی و نویسندگی را از لحاظ ظاهری مورد مقایسه قرار دهیم، شاید به طور اغراقآمیزی بیربط به نظر برسند اما این در حالی است که با داشتن نگاهی دقیقتر به توجهی که یک برنامهنویس باید به نحوهٔ نوشتن الگوریتمها داشته باشد تا از آن طریق بتواند آنطور که باید و شاید خروجی مناسبی از برنامهٔ مد نظرش به دست آورد و همچنین دقتی که یک نویسنده باید به خرج بدهد تا بتواند واکنشی که مد نظرش است را از طریق نوشتهاش از خوانندگان و مخاطبانش دریافت کند، منطق این قیاس برایمان روشنتر خواهد شد. در ادامه با سکان آکادمی همراه باشید تا ببینید که به چه شکل داشتن دانش پایهای در کدنویسی، شما را به مؤلف و نویسندهٔ بهتری مبدل خواهد ساخت.
آنچه از بررسی ذهنیت یک برنامهنویس درمییابیم این است که دولوپرهای موفق برای گرفتن نتیجهٔ هرچه بهتر باید کدهای دقیق، خلاصه و در عین حال قابلفهم بنویسند. همچنین این کدها باید با در نظر گرفتن همهٔ ساختارهای موجود، به طور دقیقی کنار هم قرار داده شوند و از هرگونه غلط سینتکسی پاک شوند تا نتیجهٔ دلخواه ایشان به دست بیاید. در همین راستا، کدنویسی به جهات زیر میتواند شما را به نویسندهٔ به مراتب بهتری تبدیل کند که عبارتند از:
رفع خطاها
یک خطای کوچک -حتی در حد گذاشتن یک ویرگول اضافه در سورسکد- منجر به مشکلات جدی میشود به طوری که حتی ممکن است اپلیکیشن شما کاملاً از کار بیافتد و یا سرور کاملاً از دسترس خارج شود! این شرط مهم باعث میشود تا یک برنامهنویس بیشتر از سایر افراد ریزبین باشد.
ما در نوشتار خود نیز به همین میزان توجه احتیاج داریم چرا که خواننده از شما انتظار هیچگونه اشتباهی را ندارد، چه بزرگ و چه کوچک. اگر مؤلفی دانشی حتی پایهای از برنامهنویسی داشته باشد، خواهد دانست که غلطهای املایی در نگارش خود منجر به ایجاد اختلال در ذهن خوانندگانش خواهد شد (دقیقاً چیزی شبیه به #باگ در یک اپلیکیشن)، لذا مؤلفی که تفکر برنامهنویسی داشته باشد، تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا نوشتهاش از هرگونه خطای نگارشی، دستوری و ... مبرا باشد.
سازماندهی افکار
یک برنامهنویس میبایست پیش از شروع کار به نتیجهای که میخواهد از کارش بگیرد فکر کند. کدنویسی زمانی مثمرثمر خواهد بود که برنامهٔ مورد نظر به بخشهای کوچکتر (چندین ماژول) دستهبندی شود و برنامهنویس روی هر کدام از آنها به صورت مجزا کار کرده و پس از اتمام کار، این بخشهای کوچکتر باید به شکلی کنار هم قرار بگیرند که نه تنها با هم ارتباطی معنیدار داشته باشند، بلکه نتیجهٔ مورد نظر نیز حاصل شود.
داشتن متنی روان و هدفمند مستلزم این است که همین برنامهریزی و تفکر در نوشتار نیز مورد استفاده قرار گیرد. به عبارت دیگر، یک نویسنده زمانی میتواند متنی اثربخش قلم بزند که دیدگاههای خود را ماژولار کرده، آنها را یکی پس از دیگری تکمیل نموده و در نهایت تکتک آنها را به شکلی معنادار کنار یکدیگر قرار دهد تا به هدف نهاییاش -که همان رضایت خواننده است- برسد.
مختصر و مفید بودن
اینکه یک برنامهنویس سورسکد خود را پُر از کدهای عجیبوغریب کند تا نشان دهد پدیدهای متفاوت خلق کرده است چندان حرفهای به نظر نمیرسد. به عبارت دیگر، چنین دیدگاهی در برنامهنویسی بدون شک اتلاف وقت است چرا که کد بیمعنی و اضافی، قطعاً بینتیجه هم خواهد بود.
عادت کردن به استفاده از ساختارهای مرتب و مرتبط در نوشتار، درست به اندازهٔ نوشتن کدهای تمیز برای برنامهنویس حائز اهمیت است. خواننده علاقمند است تا چیزی را بخواند که معنیدار باشد، به طوری که احساس کند اختصاصاً برای او نوشته شده است.
در واقع اگر بخواهیم به این قضیه به شکل دیگری نگاه کنیم، برخی برنامهنویسان هستند که برای انجام یک کار اصطلاحاً «لقمه را دور گردن خود میپیچانند!» و این در حالی است که یک برنامهنویس حرفهای و باتجربه کاری که یک برنامهنویس مبتدی مثلاً در ۵۰ خط کد انجام داده را میتواند به شکلی مؤثر مثلاً در ۲۰ خط کد انجام دهد. در نویسندگی هم حتماً باید به این نکته توجه داشته باشیم که وقت خواننده بسیار ارزشمند است و هرگز نباید زمان وی را با ساختارهای مبهم، طولانی، خستهکننده و بیاثر هدر دهیم.
سادگی
حقیقت امر این است که هدف کدنویسی این است تا کاری که انجاماش در نوع خود مشکل به حساب میآید را برایمان آسان کند. یک برنامهنویس بسته به مهارتی که دارد ممکن است بتواند کد پیچیدهای بنویسد که اگر کار کند بتواند چارهساز باشد اما مسأله اینجا است که چنین کدی سایر برنامهنویسان را از درک کد مورد نظر به دردسر میاندازد و این در حالی است که سادگی در کدنویسی یعنی اینکه بتوان چرایی و چگونگی آن را برای بقیه -حتی بدون کامنتگذاری- شرح داد.
داشتن چنین تفکری در مقالهنویسی بدان معنا است که متن نوشته شده باید به سادگی قابلفهم باشد و هرگز نیاز به پاورقی و یا ارجاع به سایر مقالات نداشته باشد. به عبارت دیگر، برخی نویسندگان هستند که باور دارند اگر از لغات به اصطلاح «قُلمبه سُلمبه» در نوشتار خود استفاده کنند، این نشان دهندهٔ سواد بیشتر ایشان است (دقیقاً شبیه به برخی دولوپرهایی که کدهای عجیبوغریب و پیچیده مینویسند که فقط و فقط خودشان از سورسکدشان سر در میآورند) اما چنین دیدگاهی کاملاً اشتباه است چرا که امروزه روال در نویسندگی به این شکل شده که متون -به خصوص متون علمی و تخصصی- میبایست به سادهترین شکل ممکن نوشته شوند زیرا هدف از نوشتن یک مقاله، محتوای آموزشی و یا هر چیزی، انتقال مفهومی به کاربر است؛ حال که هدف مشخص شد چیست، پس باید تمام تلاش خود را به کار گیریم تا این هدف به سادهترین شکل ممکن عملی شود.
به نظر شما آیا برنامهنویسی میتواند در سایر حوزهها هم اثربخش باشد و بخشهای دیگری از زندگی ما را نیز بهبود بخشد؟ نظرات، دیدگاهها و تجربیات خود را با سایر کاربران سکان آکادمی به اشتراک بگذارید.