آنچه در این مقاله قصد داریم مورد بررسی قرار دهیم، مفهوم تجربهٔ کاربری از یکسو و همچنین بررسی این مسأله که یک تجربهٔ کاربری خوب از چه عناصری تشکیل شده از سوی دیگر است. تجربهٔ طراحی سایتهای بزرگ و کوچک درسهایی به تیم برنامهنویسی شرکت داده پرداز پویای شریف داده که قصد داریم آنها را در این مقاله به اشتراک بگذاریم.
پیش از اینکه به توضیح پیرامون عناصر اصلی طراحی یک تجربهٔ کاربری خوب بپردازیم، ابتدا داستانی را تعریف میکنیم که به احتمال قریب به یقین برای خیلی از شما تداعیکنندهٔ خاطراتی مشابه است.
فرض کنید یک روز صبح که از خواب بیدار میشوید، پیش از هر چیز تمایل دارید تا یک دوش آب گرم بگیرید. وارد حمام شده و در همین حین که سر خود را میشویید، آب ناگهان سرد میشود. با هر زحمتی که شده، خود را سریع میشویید و بیرون میآیید و بدون شک سردتان شده و فکر میکنید که یک چای گرم، سرما را از تنتان به در میکند و از همین روی وارد آشپزخانه شده و به طرف اجاقگاز میروید. چند بار تلاش میکنید تا با فندک شعله را روشن کنید اما موفق به این کار نمیشوید که در نهایت با کبریت شعله را روشن میکنید و در نهایت پس از نوشیدن چای، حاضر شده و از خانه بیرون میروید اما از آنجا که هوا سرد است، ریموت درب حیاط به خوبی کار نمیکند و مجبورید تا با دست هر دو لنگهٔ در را باز کنید!
این داستان را بیش از این ادامه نمیدهیم. هدف ما از بازگویی این داستان، که تا حدودی هم اغراقآمیز به نظر میرسد، صرفاً بیان این مسئله است که بسیاری از محصولاتی که ما هر روزه با آنها سروکار داریم بویی از یوایکس نبردهاند و ممکن است این را به حساب بدشانسی و یا چیزهایی از این دست بگذاریم، اما واقعیت امر چیز دیگری است. در حقیقت، اکثر شرکتهایی که به تولید خدمات و محصولات میپردازند اصلاً فردی با سِمت UX Specialist (کارشناس تجربهٔ کاربری) در تیمشان وجود ندارد و همین مسئله منجر به این خواهد شد تا مشتریان هدف از بهکارگیری محصولات آنها لذت چندانی نبرند.
آشنایی با هرم مازلو
به طور حتم تجربیاتی مشابه داستان فوق برای شما هم اتفاق افتاده و جالب است بدانیم که در دنیای نرمافزار و اپلیکیشن نیز بسیاری از کاربران با مشکلات یوایکسی عدیدهای مواجه میشوند اما اجازه دهید پیش از توضیح پیرامون اصول یوایکس، اشارهای داشته باشیم به هرم مازلو:
Abraham Maslow در سال ۱۹۴۳ چیزی تحت عنوان «نیازهای سلسلهمراتبی مازلو» را به دنیا عرضه کرد که در آن بدین نکته اشاره کرده که بشر به منظور استفاده از تمام پتانسیل خود، به یکسری چیزهای اولیه نیاز دارد که این موارد از نیازهای فیزیولوژیکی مثل آب، هوا و غذا شروع شده و به امنیت ادامه مییابد. در گام سوم نیاز به عشق وجود دارد و پس از آن نیاز به احترام میآید و در نهایت هم عزتنفس وجود دارد که عبارت است از اینکه هر فرد بتواند به تمام پتانسیل خود در هر زمینهای دست یابد.
حال قصد داریم چیزی شبیه به هرم مازلو برای دنیای دیجیتال به خصوص توسعهٔ اپلیکیشن در نظر بگیریم. در صورتی که بخواهیم یک اپلیکیشن نیازهای کاربران را پاسخگو باشد، برای این منظور اپلیکیشن ما پیش از هر چیز باید کار کند (مثلاً در مورد یک وبسایت بانکی، مشتری به سادگی بتواند وارد ناحیهٔ کاربری خود شده و پول کارت به کارت کند.) علاوه بر این، اپلیکیشن باید خیال کاربر را راحت کند که اطلاعاتش فاش نمیشود که این قضیه برای سایت بانکها و یا فروشگاههای آنلاین از اهمیت بسزایی برخوردار است مضاف بر اینکه باید دارای کاربری راحتی باشد و کاربر صرفاً پس از مدتی گشتزنی در بخشهای مختلف، به سادگی بتواند کلیهٔ عنان اپلیکیشن را در دست گیرد.
جالب است بدانیم که بسیاری از شرکتهای نرمافزار به همین مرحله اکتفا کرده و همین که نرمافزار کار کند، ایمن باشد و اصطلاحاً User Friendly باشد برایشان کفایت میکند اما رقم زدن یک تجربهٔ کاربری خوب برای مخاطبین نیازمند یک گام بیشتر است که در ادامه توضیح خواهیم داد.
در واقع، اپلیکیشنی که توسعه میدهیم باید به نوعی طراحی شده باشد که کاربر از کار با آن لذت ببرد و نیاز به توضیح نیست که دلیل استفادهٔ خیلی از کاربران از سایتهای سازمانهای دولتی این است که مجبور به استفاده از آنها هستند در حالی که اصلاً لذتی از کار با آنها نمیبرند.
برای درک بهتر این موضوع، مثال دیگری میزنیم. در گذشته برای خرید ماشینهای ساخت داخل، گزینههای زیادی پیشرو نداشتیم. اگر جزو اقشار معمولی جامعه بودیم، گزینهٔ پیش روی ما پیکان بود و اگر هم جزو اقشار مرفه بودیم، میتوانستیم پاترول سوار شویم. با توجه به اینکه ورود خودروهای ساخت کشورهای تراز اول دنیا به داخل به دشواری صورت میگرفت، سلیقهٔ جامعه بر اساس داشتهها شکل گرفته بود و وقتی کسی از پیکان سوار پاترول میشد، کلی لذت میبرد!
پس از مدتی، خورویی به نام پراید وارد خیابانها شد که تا حدودی معادلات را به هم ریخت زیرا نسبت به پیکان از مصرف سوخت به مراتب کمتری برخوردار بود، کولر داشت، شتاب اولیهٔ به مراتب بیشتری داشت اما در عین حال از قیمت خیلی بالایی هم برخوردار نبود که در نهایت به مرور سلیقهٔ جامعه تا حدودی دستخوش تغییر شد و سطح توقع جامعه بالا رفت. پس از مدتی هم که ورود خودروهای خارجی به داخل آزاد شد، خودروسواران از تجربهٔ سواری ماشینهای خیلی لوکسی برخوردار شدند و جامعه دیگر نمیتوانست خودرویی به نام پیکان را به رسمیت بشناسد و همین مسئله منجر به توقف خط تولید این خودرو گشت.
در دنیای نرمافزار هم قضیه دقیقاً به همین صورت است. زمانی که ما گزینههای زیادی پیشرو نداشته باشیم، تصور ما بر این خواهد بود که اپلیکیشنی که از آن استفاده میکنیم کلیهٔ موارد فوقالذکر را دارا است اما وقتی که تجربهٔ استفاده از اپلیکیشنهای حرفهای را داشته باشیم، آن وقت است که میفهمیم توسعهدهندگان اپلیکیشنهای محبوب توانستهاند خیلی نامحسوس کاربردی بودن، ایمنی، کاربرپسندی و از همه مهمتر لذت کار با اپلیکیشن را یکجا جمع کنند.