بیل گیتس، اندی گروو و استیو جابز به عنوان مؤسسین اصلی و مدیران شرکتهای مایکروسافت، اینتل و اپل هستند که بدون برخورداری از هر گونه آموزشی در زمینهٔ مدیریت و تجارت توانستند به موفقیتهای بسیار بزرگی در صنعت فناوری دست یابند. در دنیای تجارت، استراتژی بدون اجرا به همان اندازه بیارزش است که اجرای فاقد هر گونه استراتژی اما پرسش اینجا است که این سه فرد تأثیرگذار دنیای فناوری چگونه توانستند بر این سَد غلبه کنند؟
بدون شک بیل گیتس، اندی گروو و استیو جابز هر سه دارای نقاط ضعف زیادی بودند و به همین دلیل در زمینههایی که ضعف داشتند از افراد باتجربه و خُبره کمک میگرفتند. با وجود تمام نقاط ضعفی که این سه فرد داشتند، ایشان توانستند پیشینهٔ بیسابقهای از خود در صنعت فناوری به جای بگذارند و این توانمندی در ایجاد خدمات و محصولات منحصربهفرد این پرسش را در ذهن ما ایجاد میکند که ایشان دست به چه اقداماتی زدهاند که منجر به موفقیتشان شده و علیرغم نقاط ضعفشان چرا توانستند نسبت به رقبا نتایج به مراتب بهتری به دست آورند؟
پاسخ به سؤالات فوق ممکن است تا حدودی عجیب به نظر برسد اما باید گفت که ایشان با تواناییهای ذاتی توانسته بودند خود را به مدیرانی مبدل سازند که آرزوی هر دانشکدهای است که به جامعه عرضه کند. این سه فرد هیچگونه تحصیلات آکادمیکی در زمینهٔ مدیریت نداشتند و جالب است بدانیم که گاهی اوقات رفتارهایی از خود نشان دادهاند که اساتید مدیریت این قبیل رفتارها را خام و در برخی مواقع مخرب توصیف میکنند!
ویژگیهایی که منجر به موفقیت شدند
گرچه چنین طرز تفکری تا حدود بسیار زیادی اشتباه است، اما باید این نکته را یادآور شویم که هر سه نفر خود را به عنوان باهوشترین فرد جمع قلمداد میکرد. ایشان تا حدودی نسبت به زیردستان خود بیرحم بودند و گاهی اوقات با پرسنل شرکت به مشاجره میپرداختند.
علیرغم خصوصیات فوقالذکر، هر یک این مدیران از توانمندیهای منحصربهفردی هم برخوردار بود که تا حد بسیار زیادی شرکتهای تحت سلطهٔ ایشان را متأثر میکرد. به طور مثال، بیل گیتس تفکر عمیقی از اینکه نرمافزار یک نوع فناوری و در عین حال تجارت محسوب میشود را وارد مایکروسافت ساخت، اندی گروو تعهدی مثال زدنی به منظور ارتقاء نظم مهندسی در شرکت اینتل ایجاد کرد و استیو جابز هم حس عمیقی از اینکه طراحی محصول چیست را در میان پرسنل اپل شکل داد که این طراحی محصول در ساخت فناوریهای پیچیده در قالبی که برای کاربران عادی قابلاستفاده باشد ظهور پیدا میکرد.
توانمندیهایی از این دست، به آنها کمک شایانی کرد تا خود را به عنوان یکی از اصلیترین وزنههای شرکت در دید سایر پرسنل و سهامداران تداعی کنند. این افراد علاوه بر نظارت روزمره بر عملکرد شرکت، از استخدام نیروهای جدید گرفته تا تفویض وظایف را مد نظر قرار میدادند تا در نهایت با برخورداری از یک دید استراتژیک بتوانند به نتیجهٔ مطلوب خود برسند. ارزشهایی که در دید ایشان مهمتر از مابقی بودند به مرور زمان جزو سیاستهای کلان شرکت شدند که امروزه هم در روح شرکتهای مایکروسافت، اینتل و اپل دیده میشوند.
چنین توانمندیهای فردی میتواند نقاطی ضعفی هم در کنار کلیهٔ خوبیهایش داشته باشد چرا که در شرایطی اینچنین، شرکت تا حد قابلتوجهی وابسته به مدیرعاملش بوده و چنین قضیهای منجر به این خواهد شد تا انعطافپذیری یک مجموعه نسبت به تغییر تحتالشعاع قرار گیرد.
غلبه بر نقاط ضعف
بیل گیتس، اندی گروو و استیو جابز به خوبی در زمینهٔ شناخت نقاط ضعف خود مهارت داشتند و برای همین بود که به دنبال شرکا و همکارانی میگشتند تا آن نقاط ضعف را پوشش دهند. بسیاری از مدیرعاملها تمایل دارند که تا حد ممکن بسیاری از کارها را خودشان انجام دهند و این سه مدیرعامل هم در ابتدای فعالیت خود از این قاعده مستثنی نبودند اما به هر حال در طول زمان یاد گرفتند تا بیشتر تمرکز خود را روی بخشهای کلیدی و اهرمهای مدیریتی بگذارند تا بتوانند تیمهایی متشکل از افراد مختصص و حرفهای تشکیل داده و بخشهای مختلف را به مدیران میانی حرفهای بسپارند.
شایستهسالاری
ایشان توجه زیادی به محصولات و اقدامات استراتژیک شرکت داشتند اما در سایر مواردی که خیلی در آن زمینهها صاحب نظر نبودند تفویض اختیار میکردند که برای روشن شدن این مسأله مثالی میزنیم. استیو جابز، بیل گیتس و اندی گروو همواره تصویر کلی شرکت را مد نظر داشتند و اگر میدیدند که در جایی میتوانند اظهارنظری کنند که در نهایت به نفع شرکت شود حتماً این کار را میکردند اما در غیر این صورت خود را کنار کشیده و کار را به سایرین محول میکردند.
ایشان برای اینکه کارهای مهم را به سایر پرسنل شرکت تفویض کنند، تکتک افراد شرکت را از زیر ذرهبین رد میکردند تا فارغ از اینکه چه کسی چه جایگاهی دارد، بتوانند مناسبترین فرد را برای یک وظیفهٔ بهخصوص بیابند. چنین رویکردی به کار، نشان از یک تفکر شایستهسالاری در ذهن این سه مدیرعامل دارد و شاهد این ادعا هم سخنان بیل گیتس است:
راه ایجاد یک کسبوکار حرفهای و ارزشآفرینی تغییر نکرده. در هر تجارتی، منابع انسانی نقش بسیار مهمی در شکست یا موفقیتش بازی میکنه. اگر نقشههای بزرگی در سر داشته باشید، برای عملی ساختن آن نقشهها نیاز به افراد مناسب در آن زمینهٔ بهخصوص خواهید داشت.
نتیجهگیری
اگر بخواهیم خصیصههای هر یک از مدیرعاملهای مایکروسافت، اینتل و اپل را به صورت خلاصه درآوریم، با چهار مورد زیر مواجه خواهیم شد که هر کدام از ایشان با درجهای متفاوت از سایرین و در عین حال رویکردهای مختلف از یکدیگر آنها را دنبال میکرد که عبارتند از:
- خودشناسی و شناخت سایرین
- توجه بیش از حد به جزئیات و گزینشی عمل کردن
- داشتن یک دید کلی نسبت به کسبوکار
- شایستهسالاری در تشکیل تیمها
در این مقاله سعی نمودیم تا به برخی از خصوصیات رفتاری کسانی اشاره کنیم در صنعت فناروی بسیار تأثیرگذار بودهاند تا اگر کسی تمایل به راهاندازی استارتاپ، بهخصوص در زمینهٔ فناوری، دارا است بتواند از ایدههای بزرگان آیتی دنیا درس گرفته و موفقیت خود را دوچندان سازد.
به نظر شما به غیر از موارد فوق، چه خصوصیات دیگری در شخصیت اندی گروو، استیو جابز و بیل گیتس پررنگ بوده که به ایشان در ساخت یک شرکت بینالمللی بیرقیب کمک کرده است؟ نظرات و دیدگاههای خود را با سایر کاربران سکان آکادمی به اشتراک بگذارید.