در صنعت توسعهٔ نرمافزاری قانونی وجود دارد با این مضمون که «اگه توی شرکت انجام شده، پس برای شرکته!» به عبارت دیگر، اگر برنامهنویسان و توسعهدهندگان از منابع شرکت برای کار روی پروژههایی استفاده کنند که به کار اصلی و شغلشان در شرکت ارتباطی نداشته باشد، کارفرمای آنها میتواند ادعا کند که حق مالکیت فکری هر چیزی که خلق کردهاند متعلق به کارفرما است! اما GitHub در حال براندازی این قانون است. چندی پیش این پلتفرم اشتراکگذاری سورسکد سیاست جدیدی تحت عنوان Balanced Employee IP Agreement که به اختصار BEIPA نامیده میشود را ابداع کرد که به معنای «توافقنامهٔ مالکیت فکری متعادل میان کارکنان» است. این توافقنامه به کارکنان GitHub اجازه میدهد تا از تجهیزات شرکت برای کار روی پروژههای شخصیشان در وقت آزادشان استفاده کنند، که این وقت آزاد ممکن است در تایم اداری هم اتفاق بیافتد. با این توافقنامه، کارکنان دیگر ترس مورد پیگری قرار گرفتن مالکیت فکری پروژههای شخصیشان را نخواهند داشت زیرا تا زمانی که کار آنها به محصولات موجود یا محصولات آینده و یا خدمات GitHub مربوط نباشد، کارمند صاحب آن است.
مثل تمام چیزهای مربوط به مالکیت فکری در زمینهٔ تکنولوژی، توافقنامههای کارکنان یک مسئلهٔ بحثبرانگیز است؛ در برخی ایالات آمریکا، قراردادها به شرکتها حق مالکیت کامل کاری که کارمندان در زمان اشتغال خود و حتی گاهی اوقات قبل و بعد از اشتغال و تصدی خود -صرف نظر از اینکه چهموقع و چگونه آن را انجام دادهاند- میدهند که این محدودیتها باعث بهوجود آمدن اتفاقات قابلتاملی مثل دعوی شرکت آلکاتل علیه Evan Brown شده است.
Evan Brown یک برنامهنویس بود که در اواسط دههٔٔ ۱۹۹۰ در تگزاس برای شرکت آلکاتل کار میکرد و ۲۰ سال از زندگی خود را صرف ایجاد الگوریتمی کرده بود که به نرمافزارهای قدیمی اجازهٔ کار در سختافزارهای جدید را میداد. در سال ۱۹۹۷ هنگامی که در تعطیلات آخر هفته به سر میبرد، ناگهان راهحلی در این مورد به ذهن او رسید. او با پیشنهاد تقسیمکردن هرگونه سود احتمالیای که ممکن بود تولید این تکنولوژی در پی داشته باشد، راهحلی که به ذهنش رسیده بود را با شرکت در میان گذاشت اما به جای مذاکره، شرکت وی را اخراج کرد و از او برای گرفتن حق مالکیت ایده شکایت کرد. پس از رفت و آمدهای طولانی ۷ ساله در دادگاه، او در دادگاه شکست خورد و مجبور به کار ۳ ماههٔ بدون حقوق در شرکت و نوشتن کدهای لازم برای پیادهسازی ایدهاش شد!
بر طبق مقالهای که توسط دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تگزاس در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است، توافقنامهای که آقای Brown با آلکاتل امضا کرده بود به شرکت حقوق کامل قانونی،حق عنوان و حق بهرهوری از تمام فعالیتهای او در طی اشتغالش را میداد. او همچنین باید تمام اطلاعات مربوط به هر کشف یا اختراعی که مربوط به ماهیت کسبوکار شرکت میشد و او در طی مدت استخدامش انجام داده بود و یا متوجه آن شده بود را تحویل میداد.
این مسئله در تگزاس اتفاق افتاد، اما چنین قراردادهایی در کالیفرنیا -جایی که قوانین ایالتی به کارکنان حق مالکیت کاری که با تجهیزات شخصی و در زمان غیراداری انجام میدهند را میدهد- تا حد زیادی غیرقابل اجرا هستند. همانطور که GitHub در سیاستهای خود به آن اشاره میکند، چنین قوانینی -که همچنین بیشترِ جنبههای توافقنامههای عدم افشا را لغو میکنند- اغلب به عنوان بزرگترین دلیل ذکر شده در رابطه با اینکه چرا سیلیکونولی به مرکز صنعت تکنولوژی تبدیل شده است یاد میشوند.
به گفتهٔ Julio Avalos مشاور عمومی و مدیر ارشد تجاری گیتهاب، حتی چنین قوانینی که خطکشی بین منابع شرکت و منابع شخصی را سهل میکنند، میتوانند سردرگمیهایی در چشمانداز فعلی تکنولوژی که در آن داشتن چند لپتاپ و ساعت کاری نامنظم برای کارکنان مسئلهٔ عادیای است ایجاد کنند. همچنین این فرهنگ انعطافپذیری باعث شده است که برخی شرکتها هم در مقابل مالکیت فکری کارکنان انعطافپذیرتر شده باشند.
به این ترتیب توافقنامهٔ جدید GitHub صراحتا بیان نمیکند که کارکنان میتوانند از وقت اداری به منظور توسعهٔ مالکیت فکری خود استفاده کنند، بلکه بیان میکند که کارکنان میتوانند مالک کاری باشند که در «وقت آزاد» خود انجام میدهند. به گفتهٔ Mike Linksvayer، رئیس سیاستهای اپنسورس GitHub، این وقت آزاد میتواند شامل وقتی باشد که تایم اداری هست اما کارمند بیکار است؛ یعنی تا جایی که کار شخصی آنها مزاحم کار اداریشان نشود میتوانند روی پروژههای شخصیشان کار کنند. وی همچنین اظهار داشته که ما نمیخواهیم خلاقیت را در زمینهٔ چیزهایی که ممکن است ما به آن علاقهمند نباشیم از بین ببریم.
GitHub امیدوار است که سیاست جدیدشان تبدیل به استاندارد صنعتی جدید شود و به نظرشان صنعت آمادگی این تغییرات را دارد. چند توسعهدهنده که داخل و یا در حول و هوش سیلیکونولی کار میکنند و با آنها صحبت شده -که البته خواستهاند ناشناس بمانند- راجع به قوانین حق مالکیت فکری اظهار ناامیدی کردهاند و به نظر آنها این قوانین دیگر کهنه شدهاند. یک توسعهدهنده هم که به تازگی سمتی را در شرکت دیگری پذیرفته بود، دلیل این تعویض شغل را بیش از حد محدودکننده بودن حق مالکیت فکری کارفرمای قبلیاش عنوان کرده است. وی شرکت فعلیاش را به مقصد جایی ترک کرد که بتواند آزادانهتر فکر و ایدهپردازی کند. در همین راستا، توسعهدهندهٔ دیگری میگوید:
مسئله استفاده از تجهیزات شرکت نیست؛ ما به اندازهٔ کافی حقوق دریافت میکنیم که بتوانیم سختافزار و تجهیزات مورد نیاز خودمون رو تهیه کنیم و نخواهیم از تجهیزات داخل شرکت استفاده کنیم. قسمت حیلهگرانهٔ این سیاستها فهمیدن این است که در تایم اداری در شرکت چه میگذرد و آن چیزی که شرکت میتواند مدعی آن باشد اساسا مطابق با کار منظم روزانهٔ ماست، که البته درک این مسائل و تمییز دادن آنها، کار وکیله!
یک توسعهدهندهٔ دیگر، نامهای هشداردهنده نوشته است. او در یک ایمیل عنوان کرده است که توافقنامههای مالکیت فکری ارزش ایجاد تصویر روشنی از حق و حقوق را دارند اما من مطمئن نیستم که از بین بردن این محدودیتها واقعا به افراد کمکی بکند. با این حرکت، خطوط کاری بین دو طرف محو میشوند و شرکتها با کمک وکیلها میتوانند در گرفتن حقوق، افراد را متهم کنند و پیروز شوند. وی گمان میکند که یکی از مزایای توافقنامههای فعلی این است که افراد در آن تاثیرگذار هستند و از آنجا که روشن و واضح هستند، افراد راحتتر پذیرای آن هستند.
GitHub به گونهای که درخور یک سایت اشتراکگذاری سورسکد باشد، این توافقنامهٔ جدید را اپنسورس کرده است بهطوریکه دیگران میتوانند راجع به پیشرفتها و بهبودهای احتمالی پیشنهادات خود را ارائه کنند. مدیران این سایت اظهار داشته اند که با اپنسورس کردن پروژهٔ توافقنامه، امید به کاهش موانع و کسب اطلاعات بیشتری راجع به نوآوری و خلاقیت در این شرکت دارند.
علاوه بر این، این شرکت در اعلامیهاش گفته است که درخواستها مورد استقبال قرار میگیرند و اگر مسئلهٔ دیگری نباشد، این حرکت مطمئنا ثابت خواهد کرد که یک آزمایش قانونی جالب است.
شما راجع به این حرکت چه فکری میکنید؟ به نظر شما فراگیر شدن این توافقنامه درست است؟ مزایا و معایب احتمالی آن را چه چیزهایی حدس میزنید؟ به نظر شما چنین اتفاقی در شرکتهای نرمافزاری ایرانی هم امکانپذیر است؟ لطفا نظرات خود را اینجا با ما در سکان آکادمی به اشتراک بگذارید!