همواره میتوان از پروسهٔ تصمیمگیری به عنوان یکی از چالشهای دشوار انسانها یاد کرد چرا که گاهی اوقات بر سر دوراهی و یا حتی چندراهی قرار میگیریم و برخی مواقع هم نمیدانیم «آری» گفتن کار صحیحی است یا رد کردن درخواستی که از ما میشود. اساساً در شرایطی که ما از زمان، انرژی و منابع محدود برخورداریم، نیاز به سازوکار یا ابزاری احساس میشود که با استفاده از آن بتوانیم تصمیم درست را اتخاذ نماییم که در همین راستا در این مقاله قصد داریم قانونی را معرفی کنیم که به نظر میرسد بتواند تا حد قابلتوجهی ما را در پروسهٔ تصمیمگیری یاری کند.
درآمدی بر قانون دو/سوم
در دنیای کسبوکار با مد نظر قرار دادن سه مؤلفهٔ «کیفیت»، «سرعت» و «هزینه» میتوان ضریب موفقیت بیزینس خود را دوچندان ساخت. گرچه برخورداری از هر سهٔ آنها یک شرایط ایدهآل است، اما در عین حال انتخاب دو مورد از آنها نیز میتواند کارساز باشد.
به طور نمونه، اگر بخواهیم مثالی از یک رستوران فستفود بزنیم، چنانچه صاحب این رستوران تمایل داشته باشد تا غذای باکیفیتی را در سریعترین زمان ممکن در اختیار مشتریانش قرار دهد، الزامی است تا هزینهٔ خدمات خود را افزایش دهد و چنانچه این کسبوکار بخواهد هزینهٔ تمامشدهٔ خود را کاهش دهد اما در عین حال کیفیت هم داشته باشد، مسلماً سرعت خدمترسانی آن باید کاهش یابد و به عنوان مثال آخر هم اگر بخواهیم سرویسی عرضه کنیم که هم سریع و هم ارزان باشد، بالتبع کیفیت سرویس مذکور تحتالشعاع قرار خواهد گرفت.
چنانچه بخواهیم یک جمعبندی سریع داشته باشیم باید بگوییم که اگر کسبوکاری بخواهد هر نوع مشتری را راضی نگاه دارد و هر نوع خدمتی را عرضه کند، در نهایت به نقطهای خواهد رسید که هیچ خدمتی را باکیفیت عرضه نخواهد کرد و بالتبع نخواهد توانست مشتریانش را راضی نگاه دارد که در همین راستا توصیه میکنیم به مقالهٔ نقش تمرکز در موفقیت کسبوکار: وقتی میخواهید همه چیز باشید، هیچ چیز نمیشوید! مراجعه نمایید.
زندگی نوعی تَردستی است!
همانطور که در تصویر فوق ملاحظه میکنید، یک تَردست ظرفیتی محدود برای نگهداری اشیاء مختلف در هوا دارد تا جایی که اگر فقط یک شیئ دیگر به لیست اشیاء موجود اضافه شود، وی مهارت و چالاکی خود را از دست خواهد داد که با این تفاسیر شاید بتوان زندگی روزمرهٔ خود را به نوعی تَردستی تشبیه کرد؛ به عبارتی، چنانچه فردی که مشغول تَردستی است فقط و فقط یک شیئ بیش از حد توانش اضافه کند، دیگر نخواهد توانست هنرنمایی کند.
در جریان زندگی ما آدمها نیز شرایط بسیاری رخ میدهد که خود را در وضعیتی قرار میدهیم که بیش از حد توانمان وارد فرآیند کسب درآمد، یک رابطه و به طور کلی هر چیزی میشویم و نتیجتاً، همانند تَردستی که دست آخر همهٔ اشیاء از دستش رها میشوند، کنترل همه چیز را از دست خواهیم داد!
برای درک بهتر این موضوع، میتوان مثالی از باغبانی زد. همانطور که در تصویر فوق ملاحظه میکنید، گیاهان با چگالی محدودی در فضای مشخصی کاشته شدهاند به طوری که هر گیاه از منابع کافی برخوردار خواهد بود که در غیر این صورت، هر گیاهی برای دستیابی به آب، نور و مواد غذایی شروع به جنگیدن میکرد که در چنین جنگی شاید هیچ کشتهای نداشته باشیم اما مسلماً کمتر گیاهی را میتوان یافت که از تمام پتانسیل رشدش برخوردار گردد. به عبارت بهتر، مجموعهای از گیاهان متوسط خواهیم داشت.
با ذکر این دست مثالها خواهیم توانست دست به تشبیهی با زندگی روزمرهٔ خود بزنیم بدین صورت که اگر بخواهیم در هر کاری سَرَک بکشیم، در آنِ واحد چند کار مختلف را انجام دهیم، در زندگی عاطفی خود چند شریک داشته باشیم و در بیزینس خود بخواهیم در لحظه هر نوع مشتری را راضی نگاه داریم، در نهایت به جایی خواهیم رسید که اگر هم با شکست ٪۱۰۰ مواجه نشویم اما به طور قطع در هیچکدام از آنها اصطلاحاً «No 1» نخواهیم بود. در یک کلام، اگر بخواهیم یک گیاه سالم و قوی داشته باشیم، باید گیاهان را اولویتبندی کرده و آنهایی که از اولویت پایینی برخوردارند را حذف نماییم.
چگونه با تعریف یکسری استاندارد میتوانیم کیفیت زندگی خود را بهبود بخشیم؟
در مقالهای تحت عنوان چگونه میتوانیم با خلق یکسری ارزشها و پایبندی به آنها، فرایند تصمیمگیری خود را تسهیل کنیم؟ به بررسی این موضوع پرداختیم که با برخورداری از یکسری استاندارد، میتوانیم از عملکرد بهتری در موقعیتهای بیشماری که هر روزه برایمان رخ میدهند برخوردار گردیم و قانون دو سوم که در ابتدای مقاله به آن اشارهای داشتیم به نوعی میتواند در تعیین استانداردهایی از این دست راهگشا باشد. در حقیقت، میتوان قانون فوق را در مورد زندگی خود در قالب سؤالاتی از این دست تشریح کنیم:
- خط قرمزهای ما کدامند؟
- دوست داریم دیگران ما را با چه ارزشهایی بشناسند؟
- دوست داریم روزی که از این دنیا رفتیم چه دستاوردی داشته باشیم؟
سؤالاتی از این دست میتوانند ما را یاری کنند که در چه موقعیتهایی از واژهٔ «آری» و در چه مواقعی از واژهٔ «خیر» استفاده نماییم (در ارتباط با مورد سوم از لیست فوق، میتوانید به مقالهٔ آیا دوست داریم در زمان مرگ پولدار از این دنیا برویم یا خوشحال؟ در سکانپلاس مراجعه نمایید.)
وقتی همه چیز در اولویت باشد یعنی هیچ چیزی اولویت ندارد
ما در عصری به سر میبریم که ساعات طولانی کار کردن، از تایم تفریح زدن و به کار پرداختن، سرمان شلوغ بودن و وقت نداشتن برای اعضای خانواده در دید عدهٔ کثیری از افراد جامعه ارزش محسوب میشود (البته این گزاره هرگز علمی نیست بلکه صرفاً استنتاج نگارندهٔ این مقاله است.) به عبارتی، در عصری زندگی میکنیم که چیزهای زیادی در اطرفمان وجود دارند که از اولویت بالایی برخوردارند اما اگر از منظری دیگر به این قضیه نگاه کنیم، به این نتیجه خواهیم رسد که وقتی همه چیز در اولویت باشد یعنی هیچ چیزی اولویت ندارد!
در طول شبانهروز ما ۲۴ ساعت بیشتر زمان نداریم که این مدت محدود را باید به زندگی، کار، گذران زندگی با اعضای خانواده، تفریح، رشد فردی، کارهای عامالمنفعه، استراحت، معنویات و ... اختصاص دهیم که در چنین فضایی چنانچه بخواهیم همهٔ این کارها را عملی سازیم، با موقعیتی روبهرو خواهیم شد که گرچه در هر حوزهای دستی بر آتش خواهیم داشت، اما در واقع در هیچکدام عمیق نشدهایم (به منظور تکمیل این بحث، توصیه میکنیم به مقالهٔ به گفتهٔ محققان Stanford، افراد به جای پیدا کردن علاقه باید دست به ساخت آن بزنند! مراجعه نمایید.)
جمعبندی
با این تفاسیر، پرسش کلیدی این نیست که «چهطور همه این کارها را انجام دهیم؟» بلکه آنچه حائز اهمیت است اینکه از خود بپرسیم «چگونه کارهایی با اولویت بالا را تشخیص دهیم؟» و اینجا است که میباید مجدد به قانون دو سوم بازگردیم که در ابتدای مقاله بدان اشاره شد. در واقع، به منظور غلبه بر محدودیتی که حوزههای زمان، تمرکز و انرژی داریم باید سؤالاتی با مضامین زیر از خود بپرسیم:
- از انجام چه کاری/کارهایی لذت میبریم؟
- در چه حوزه/حوزههایی عملکرد خوبی داریم؟
- چه کارهایی در زندگیمان هستند که اگر هم در آنها شکست بخوریم کماکان برای ادامه انگیزه داریم؟
- چه استانداردهایی برایمان حائز اهمیت هستند؟
- دوست داریم سایرین برند شخصیمان را با چه ویژگیهایی بشناسند؟
- و در نهایت دوست داریم در حین مرگ با چه دستاوردهایی از این دنیا برویم؟
حال نوبت به نظرات شما میرسد. آیا با آنچه در این مقاله مطرح شد موافقید یا مخالف؟ به عبارتی، مشخص کردن اولویتها چه نقشی در موفقیت افراد دارد؟ نظرات، دیدگاهها و تجربیات خود را با دیگر کاربران سکان آکادمی به اشتراک بگذارید.