نیاز به توضیح نیست که اکثر ایدههای استارتاپی فناورانه که توانستهاند در جامعه به خوبی جای خود را باز کنند، حاصل تلاش تیمی بودهاند و بعید به نظر میرسد که بتوان به صورت فردی دست به خلق محصولی بدیع زد. چنانچه قبول کنیم تیم و تیمسازی به عنوان بخشی لاینفک از یک ایدهٔ استارتاپی خوب هستند، حال نیاز داریم تا با انواع و اقسام تیمهای مختلف آشنا شده تا بسته به روحیات خود، بتوانیم دست به انتخاب تیمی بزنیم که در آن خوش درخشیده و نقشی اساسی در تولید سرویسی داشته باشیم که در آیندهای نه چندان دور قرار است توسط صدها، هزاران و شاید هم میلیونها کاربر مورد استفاده قرار گیرد.
تیم کاربر-محور
User-Centred Team تیمی است که کاربران خود را بالاتر از تمامی شاخصهای عملکرد کلیدی (KPI) دیگر قرار میدهد. در کمپانیهایی که تیمهای توسعهٔ محصول ایشان کاربر-محور است، مقوله مهمی همچون تجربهٔ کاربری (UX) ارزشمندترین شاخص عملکرد محسوب میشود به طوری که در این نوع کمپانیها زمان و تلاش فراوان صرف ارتقاء مسائلی میشوند که برای کاربر لذتبخش باشد. به طور کلی، تیم از نیازها و نارضایتیهای کاربران باخبر است و تمام انرژی تیم صرف ارتقاء رضایت کلی کاربران و علاقهمند کردن آنها به محصول موجود میشود.
همچنین تمامی ویژگیهای جدید محصول به دقت آزمایش شده و در صورتی به محصول اضافه میشوند که برای کاربران به اندازه کافی ارزشمند باشند. به عنوان مثال، از جمله تیمهای کاربر-محور میتوان به Medium و Duolingo اشاره کرد (مقولهٔ مهمی که در این نوع تیمها وجود دارد تفکر طراحی است که برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره، میتوانید به مقالهٔ تفکر طراحی چیست؟ مراجعه نمایید.)
- نقاط مثبت: رضایت کاربران میتواند کمک کند تا پروژه در دیگر حوزهها مشهور شود و همچنین زنده نگاه داشتن پروژه نیز آسانتر میشود.
- نقاط منفی: در صورتی که یک تیم کاربر-محور داشته باشیم، دستیابی به موفقیت امری دشوار میگردد. حتی در صورتی که کاربران زیادی نیز به محصول علاقه پیدا کرده و به آن جذب شوند، به معنی آن نیست که محصول سودبخش است و ممکن است که پروژه به این دلیل تعطیل شود!
تیم پیشرفت-محور
Growth-Centred Team تیمی است که بیشتر تمرکز خود را بر روی اعداد و ارقام میگذارد. در جلسات این نوع تیمها، معمولاً دربارهٔ مسائلی اصطلاحاً تحت عناوین Acquisition ،Conversion ،Engagement و Retention صحبت میشود و نقشهٔراه این نوع تیمها برای تأثیر مثبت روی اعداد و ارقام تهیه شده و نَه لزوماً برای راضی نگاه داشتن کاربران!
این نقشهٔراهها معمولاً با پیشرفت محصول و قیمتگذاری و گاهی هم با تبلیغات، پوش نوتیفیکیشن و همچنین اصطلاحاً Dark Pattern به اتمام میرسند (به طور کلی، منظور از این اصطلاح شیوههای موجود در اپلیکیشنها و یا وبسایتها است که کاربر را مجاب به خرید یا ثبتنام در آن اپلیکیشن یا وبسایت میکند.) و جالب است بدانید که اعضای این نوع تیمها بر اساس پیشرفت آمار و ارقام پاداش دریافت میکنند که از آن جمله میتوان به سایتی همچون LinkedIn اشاره کرد.
- نکات مثبت: در صورتی که کمپانی پیشرفت کند، میتواند نیروهای با استعداد بیشتری را جذب کرده و محصول خود را ارتقاء دهد و پیشرفت سریعتری داشته باشد.
- نکات منفی: رضایت کاربران میتواند اُفت کند و این قضیه باعث پیشی گرفتن رقبای مورد توجهتر تیم در به دست گرفتن مارکت میشود.
تیم ویژگی-محور
Features-Centred Team تیمی است که ایدههای زیادی برای اجرایی کردن دارد و در نقشهٔراه این نوع تیمها زمان مشخصی برای اجرایی کردن هر ایده وجود دارد و تمرکز تکتک اعضای تیم بر روی به موقع اجرایی کردن ایدهها است که این ایدهها معمولاً از جانب کاربران، مدیران ارشد و مشتریانی است که ویژگی خاصی را برای خرید محصول در نظر دارند که از جملهٔ این تیمها میتوان به Atlassian اشاره کرد.
- نکات مثبت: اضافه کردن ویژگیهای جدید به محصول میتواند به تیم فروش کمک نماید تا مشتریان بیشتری را جذب محصول کنند.
- نکات منفی: ویژگیهای زیاد میتواند محصول را از سادگی و کارآمدی خارج کند و همچنین تمرکز بیشتر روی ویژگیهای جدید، میتواند باعث فراموشی ارتقا دادن باقی فیچرهای محصول شود.
تیم طراحی-محور
Design-Centred Team تیمی است که بیشتر تمرکز خود را بر روی طراحی و لوکس بودن محصول گذاشته و این ویژگی را بالاتر از باقی جنبههای محصول قرار میدهد. تمرکز این نوع تیمها بر روی تأثیرگذاری محصول میباشد و این در حالی است که طراحان زیادی در این نوع تیمها به خدمت گرفته میشوند و زمان زیادی را صرف تحقیق، ایدهپردازی و طراحی منحصربهفرد محصول میکنند که از جملهٔ این تیمها میتوان به Apple و Nike اشاره کرد.
- نکات مثبت: کاربران میتوانند طرفدار پروپاقرص محصول شده و به کمپانی وفادار شوند طوری که از محصولات گذشته، حال و آیندهٔ شرکت حمایت کنند.
- نکات منفی: طراحی زیبا همیشه ارزان نیست و اگر عموم کاربران طراحی را نپذیرند، ایده با شکست مواجه خواهد شد. همچنین علاوه بر هزینهٔ طراحی، ریسک Usability (کاربردپذیری) نیز به قیمت تمامشده اضافه میشود که ممکن است باعث افت رضایت مشتریان گردد.
تیم تکنولوژی-محور
Technology-Centred Team تیمی است که بیشتر تمرکز خود را روی پیشرفت و بهبود کمپانی از نظر تکنولوژی قرار میدهد که در این نوع تیمها زمان زیادی صرف بازنویسی کدها، از بین بردن باگها، سوئیچ کردن به یک فریمورک بهتر و گاهی هم تحقیقات و گسترش مرزهای پروژه میشود که از جملهٔ این تیمها میتوان به Amazon و Google AI اشاره کرد.
- نکات مثبت: محصولات پایدار و پرسرعت میتواند باعث افزایش رضایت کاربران شود. همچنین این کمپانیها هستند که جهان را تغییر میدهند!
- نکات منفی: صرف زمان زیاد برای کدزنی محصولات ساده، که نمیشود برچسب عالی روی آنها زد، سرعت تیم را پایین میآورد.
تیم خام
Naive Team تیمهایی هستند که برای محصولات و ویژگیهای آنها هیچ شاخص عملکرد کلیدی (KPI) کوتاه مدتی ندارند. شخصی ایدهای را مطرح کرده و هماکنون این ایده در حال اجرایی شدن توسط اعضای تیم است به طوری که زمان زیادی صرف تحقیق روی پروژه، طراحی و توسعه نمیشود. این استراتژی معمولاً تمرینی برای اجرایی شدن ایدهها یا کار تیم بر روی مسائل خلاقانه و در عین حال بیهدف است که از جملهٔ این تیمها میتوان به پروژههای مطرحشده در هَکاتون یا برخی از استارتآپهای نوظهور اشاره کرد.
- نکات مثبت: این نوع تیمها میتوانند خلاقتر بوده و پیشرفت سریعتری داشته باشند. ایدهها میتوانند ارزش زیادی را به ارمغان بیاورند و میتوانند در آینده بهبود یافته و باعث کسب درآمد شوند.
- نکات منفی: نتیجهٔ محصول میتواند چیزی باشد که کاربران در دنیای واقعی احتیاجی به آن ندارند و یا از کیفیت مناسبی برخوردار نباشد که چنانچه مورد بازنگری قرار نگیرند، احتمال شکست آنها بسیار بالا خواهد رفت.
اگر شما نیز تجربهٔ کار در اکوسیستم استارتاپی را داشته و تجربهٔ کار در تیمهای مختلفی دارید، در بخش نظرات میتوانید دیدگاهها و تجربیات خود را در خصوص انواع و اقسام تیمها با دیگر کاربران سکان آکادمی به اشتراک بگذارید.